عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۱
دل پیش تو از طعنه اغیار نترسد
گلچین ز خراشندگی خار نترسد
منصور چه غم دارد از آشوب خلایق
پادار محبت ز سر دار نترسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۴
در ساز فغانم ره آواز غلط شد
از زمزمه ام نغمه دمساز غلط شد
پیچید صدا در چمن از نغمه بلبل
چندان که رگ گل به رگ ساز غلط شد
در باغ تمنا چو گشودیم پرو بال
از هر طرف اندازه پرواز غلط شد
درمانده اصلاح غلط زار سلوکم
هرجا پی اصلاح شدم، باز غلط شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۵
رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود
خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!
سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز
کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود
تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است
بهتر از می نیست فرزندی، اگر مریم شود
دل ندارد همچو من غم پروری در کار عشق
می خورم غم،اگر دل یک نفس بی غم شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷
از خشکسال، رند قدح نوش را چه غم
باغ طرب ز آتش تر آب می خورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۲
این یک دم نابود، چه باشد چه نباشد
با آتش ما دود، چه باشد چه نباشد
فلک بی جور خلق از شیوه رفتار می ماند
درشتی گر نباشد، آسیا از کار می ماند
کشد چون آفتاب از کوی آن مه پا به ناچاری
نگاهش همچو کاه زرد بر دیوار می ماند
در آهنگ ندامت، طرز خاموشی نمی دانم
لبم گر خاک گردد، بانگ استغفار می ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
کس به فریاد جرس گر نرسد، جا دارد
دل که بیدرد بود، ناله چه تاثیر کند
مکن از مرگ شکایت که جوانان را برد
به ازان بود که دوران به جفا پیر کند
یارب ندهد طره آسودگی اش دست
آن شانه که زلف توام از چنگ برآورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۴
اشکم نمی کشد پای، از راه کوچه گردی
طفلی که خودسر افتاد، چون دربدر نباشد؟
پرواز نیستی را، در کار نیست بالی
سیماب در پریدن، محتاج پر نباشد
سختی کش جهان را، راحت رسد ز عقبی
پاسنگ در ترازو، از هر دو سر نباشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۷
از عقده های زلف بتان شانه نگذرد
این مرغ تنگ چشم ز یک دانه نگذرد!
گر شمع بگذرد ز سر خنده، عیب نیست
باید زگریه های غریبانه نگذرد
فرمان شمع کآمده از شعله سر به مهر
جز بر قلمرو پر پروانه نگذرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸
تبسم از لب آن تندخو نمی آید
چو آب لعل که موجش به رو نمی آید
چه سان کند مژه ام منع اشک ریزی چشم
عنان چشمه گرفتن ز جو نمی آید
کسی که داد چو خورشید، تن به عریانی
سرش به اطلس گردون فرو نمی آید
چو کودکی که بیفتد ز کتف دایه خود
ز ترس، بر سر دوشم سبو نمی آید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱
با روی تو خورشید جهانگرد چه باشد
در پیش گل سرخ، گل زرد چه باشد
بر هم نخورد صحبت رندان ز نصیحت
گرم است چو هنگامه، دم سرد چه باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴
عشوه بیرون نمی رود ز تنش
کی توان موج را زآب کشید
نکشد ناز شمع کافوری
هرکه ساغر به ماهتاب کشید
ساقی از بهر پای تابوتم
دست خود را ز باده آب کشید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۱
یکقلم از من نیاید رو سفیدی در وجود
چون سیاهی،گر دو صد ره امتحانم کرده اند
شیوه ابر است طغرا قسمتم در باغ دهر
با دل افسرده، سرگرم فغانم کرده اند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۴
از جای خود نخیزد، بهر تواضع خضر
آن کس که در ره او، چون نقش پا نشیند
خواهد قراردادن، حق را به مرکز خود
روزی که همچو مژگان، بر چشم ما نشیند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۲
شیرین به چشم کس ننماییم همچو اشک
پرورده اند گوهر ما را به آب شور
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
آمد برهمن در حرم،با اهل دین شد همقدم
بگذشت از سنگ صنم، دل بست بر سنگی دگر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۵
یک گردش چشم نیم مستت
از گردش صد پیاله بهتر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۶
ساقی به ته شیشه می ناب نگه دار
خواهیم دگر تشنه شدن، آب نگه دار
مطرب من کم حوصله را سوختی آخر
گفتم به تو در پرده که مضراب نگه دار
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۹
گرد کلفت بس که می ریزد مرا بر تن غبار
بر رخ آیینه می پاشد ز عکس من غبار
خاکساران را چو رانی از درت، خنجر مکش
می شود از باد دامن، عازم رفتن غبار
بس که پر گرد ملالم، گر زنی دستی به من
ریزدم از هر بن مو همچو پرویزن غبار
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۳
پیغمبر حسنت ورق معجزه گرداند
افکند من شک زده را در شک دیگر