عبارات مورد جستجو در ۶۷۰۷ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۳ - امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی
وای آینهٔ کمال شاهی که تویی
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچ خواهی که تویی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۹ - الرّضا و التّسلیم
گر کِشتهٔ ما غم آورد غم دِرَویم
گر بهرهٔ ما درد بود درد خوریم
در کار خدا مرا تصرّف نرسد
امروز درآمدیم و فردا برویم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۴ - الرّضا و التّسلیم
ای دل طلب یار به مشتاقی کن
وز بادهٔ نیستی دمی ساقی کن
خواهی که کمال معرفت دریابی
یک لحظه از آن خویش در باقی کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۴۸ - الطریقة
اندر ره عشق یادگر سر ننهند
یا در ره بهبود قدم در ننهند
تا سر نکنی چو شمع در آتش گم
از نور تو را به سر بر افسر ننهند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۷۰ - الطریقة
تا یوسف دل را نکنی از بن چاه
یعقوب خرد ضریر باشد در راه
خواهی که عزیز مصر باشی در راه
از عشق کمر ببند و از صدق کلاه
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۸۴ - الحقیقة
هر دل که به میدان هوای تو بتاخت
با نیک و بد زمانه یکسان در ساخت
دلها همه در بوتهٔ عشق تو گداخت
چونانک تویی جز تو کست می نشناخت
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۸۹ - الحقیقة
مست از ازل آمدیم و مستیم هنوز
سوزندهٔ شربت الستیم هنوز
زان با دگری عهد نبستیم هنوز
کز عهدهٔ عهد تو نرستیم هنوز
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱۱ - التوبه
آباد خرابات زمی خوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست
زان می کنم این توبه و زان می شکنم
کارایش رحمت از گنه کردن ماست
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۶
کردیم دل از جمله مسلّم امشب
کردیم وداع جمله عالم امشب
گر پای مرا هر سر مویی بند است
دست از همه کوتاه کنم هم امشب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۹۹
با دل گفتم هزار افسانه به عقل
تا بوک نگاه دارد او خانه به عقل
شد خانهٔ نام و ننگ ویران و هنوز
می ننشیند این دل دیوانه به عقل
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۱۴
ای دل چو قلم نقش منمّا می باش
فرّاش سراپردهٔ سودا می باش
مانندهٔ پرگار بگرد سر خویش
می گرد به طبع و پای برجا می باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۶۱
در عالم فقر میر و سلطان هیچ است
در درویشی ملک سلیمان هیچ است
گر نفس تو را به این و آن بفریبد
در گوش مکن عشوهٔ آن کان هیچ است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۷۶
هر دل که درو دُرّ معانی بندد
ایذای چنین طایفه را نپسندد
این گریهٔ صوفیان ندانی از چیست
در ماتم آن کس که برایشان خندد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۸۶
در درویشی کار به صدق است و یقین
در درویشی کار نه کفر است و نه دین
درویش کسی بود که بیزار بود
از کفر و زاسلام و زدنیا و زدین
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۹۳
درویشان را عار بود محتشمی
در دیده شان نار بود محتشمی
او را که رسد از گل درویشی بوی
بر خاطر او خار بود محتشمی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۰۴
ما را تو مدام دل به مستی ندهی
وز هستی خویش تا نرستی ندهی
تا هستی و نیستیت یکسان نشود
باید که تو نیستی به هستی ندهی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۱۲
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام
گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
نه پختهٔ پخته ایم و نه خامی خام
نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۱۵
قلّاش و قلندری و عاشق بودن
می خواره و بت پرست و فاسق بودن
در کنج خرابات موافق بودن
به زانک به خرقه در منافق بودن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۱۶
درویشانیم و نیز دلریشانیم
آواره زخان و مان وز خویشانیم
ما جامهٔ مردان به سپر ساخته ایم
تا خلق گمان برد که ما زیشانیم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۳۸
هر شیخ که او علم ندارد در تن
او نتواند مرید را پروردن
این شیخی را علم و عمل می باید
بی علم چه لایق است شیخی کردن