عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵
تا دیده‌ام آن سیب خوش دوست فریب
کو بر لب نوشین تو می‌زد آسیب
اندیشهٔ آن خود از دلم برد شکیب
تا از چه گرفت جای شفتالو سیب
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶
بی‌خوابی شب جان مرا گر چه بکاست
جر بیداری ز روی انصاف خطاست
باشد که خیال او شبی رنجه شود
عذر قدمش به سالها نتوان خواست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷
ای جان عزیز تن بباید پرداخت
گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت
اندر دل کن ز عشق خواری و نواخت
با روی نکو چو عاشقی خواهی باخت
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت
کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
آخر اثر زمانه رنگی آمیخت
تا در کفش از موی سیه پاک بریخت
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰
ای مانده زمان بنده اندر یادت
دادست ملک ز آفرینش دادت
تو عید منی به عید بینم شادت
ای عید رهی عید مبارک بادت
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
ای کرده فلک به خون من نامزدت
دیدار نکو داده و برده خردت
ز اقبال قبول تو و ز ادبار ردت
من خود رستم وای تو و خوی بدت
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲
صدبار به بوسه آزمودم پارت
بس بوسه دریغ یافتم هر بارت
گفتم که کنون کشید خواهم بارت
با این همه هم به کار ناید کارت
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴
زین پس هر چون که داردم دوست رواست
گفتار بیفتاد و خصومت برخاست
آزادی و عشق چون همی باید راست
بنده شدم و نهادم از یک سو خواست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵
خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست
مه با همه حسن نام معشوقهٔ ماست
امروز جهان به کام معشوقهٔ ماست
عالم همه بانگ و نام معشوقهٔ ماست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
هجرت به دلم چو آتشی در پیوست
آب چشمم قوت او را بشکست
چون خواستم از یاد غمت گشتن مست
بگرفت مرا خاک سر کوی تو دست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰
دستی که حمایل تو بودی پیوست
پایی که مرا نزد تو آوردی مست
زان دست به جز بند ندارم بر پای
زان پای به جز باد ندارم در دست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
تا زلف بتم به بند زنجیر منست
سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
گویم بگرم زلف ترا هر چون هست
نه طاقت دل یابم و نه قوت دست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳
گفتم پس از آنهمه طلبهای درست
پاداش همان یکشبه وصل آمد چست
برگشت به خنده گفت ای عاشق سست
زان یکشبه را هنوز باقی بر تست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴
مستست بتا چشم تو و تیر به دست
بس کس که به تیر چشم مست تو بخست
گر پوشد عارضت زره عذرش هست
از تیر بترسد همه کس خاصه ز مست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸
ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست
ای صومعه ویران کن و زنار پرست
مردانه کنون چو عاشقان می در دست
گرد در کفر گرد و گرد سر مست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹
لشکرگه عشق عارض خرم تست
زنجیر بلا زلف خم اندر خم تست
آسایش صدهزار جان یک دم تست
ای شادی آن دل که در آن دل غم تست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱
محراب جهان جمال رخسارهٔ تست
سلطان فلک اسیر و بیچارهٔ تست
شور و شر و شرک و زهد و توحید و یقین
در گوشهٔ چشمهای خونخوارهٔ تست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴
تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست
جان و دلم از رنج غمت ناسودست
گر باده به گوهر اصل شادی بودست
پس چونکه ز بادهٔ تو رنج افزودست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵
در دام تو هر کس که گرفتارترست
در چشم تو ای جان جهان خوارترست
وان دل که ترا به جان خریدار ترست
ای دوست به اتفاق غمخوار ترست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸
هر روز مرا با تو نیازی دگرست
با دو لب نوشین تو رازی دگرست
هر روز ترا طریق و سازی دگرست
جنگی دگر و عتاب و نازی دگرست