عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۵
آن شاهد معنوی که جانم تن اوست
جان در تن من زصورت روشن اوست
این روی نکو که شاهدش می خوانند
آن شاهد نیست لیک این مسکن اوست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۷
در خود نگرم زعجر هیهات کنم
چون در تو نظر کنم مباهات کنم
از خود خبرم سر به سر آفت باشد
لیکن به تو دفع جمله آفات کنم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۸
دارم سر آنک با سرِ رشته شوم
با شاهد چون آب و گل آغشته شوم
چون مرد نیم زنده نخواهم ماندن
آن به که به پای شاهدان کشته شوم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۸۳
هم از رخ تست اگر به مه در نمکی است
مه را چه محل که روی تو خود فلکی است
تا ظن نبری که اندرین نکته شکی است
تو جان منی بدان خدایی که یکی است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۰
حُسنی که گواه حسن معبود بود
چون حسن بتم زلطف موجود بود
رَو بر در او اَیاز می باش مُدام
تا عاقبت کار تو محمود بود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۳
خطّت که به حجّت کندش عقل هوس
حاشا که مزوّر بود آن خط بر کس
این تزکیه ای است عارضت را کامروز
تو شاهد عدلی و به خط حاکم و بس
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۸
درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز
حاصل طلب ار طالب درمانی سوز
سوز است که ساز عالم است ای مسکین
تو سوخته نیستی کجا دانی سوز
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۲
ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل
شادم به تو چون مردم فرزانه به عقل
هر لحظه به دیدار تو محتاج ترم
چون مرده به زندگی و دیوانه به عقل
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۰۴
از عشق چنان است دل مسکینم
کز عشق تو با جان خود اندر کینم
سبحان الله به هر چه در می نگرم
از غایت آرزو تو را می بینم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۲
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است چون دوست دروست
از دیده به دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست به جای دیده یا دیده خود اوست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۴
در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی است
خوبی چو به معنی نبود شاهد نیست
تا ظن نبری که هست شاهد صورت
صورت همه زحمت است و شاهد معنی است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۷
تو صورت و معنی به حقیقت بشناس
تا از ره شک نمانی اندر وسواس
شک نیست که آن صورت معنی است ولیک
هم صورت خوش خوش است کالناس لباس
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۸
بیهوده مدام در تک و تاز ممان
پیوسته اسیر شهوت و آز ممان
گیرم که به صورت تو به معنی نرسی
از عالم و معنی صور باز ممان
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۰
آن چیست که در چشم دل آید معنی
وآن چیست کزو طرب فزاید معنی
آن شاهد دل که هست معشوق عیان
هر لحظه به صورتی نماید معنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۱
از مادر معنی چو نزاید معنی
ناچار به صورتی بزاید معنی
چون بی صورت دید نشاید معنی
صورت باید تا بنماید معنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۲
زان می نگرم به چشم سر در صورت
کز عالم معنی است اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم
معنی نتوان دید مگر در صورت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۴
القلب الی لقایکم یَرتاحُ
یفدی لکم القلوبُ و الارواحُ
حالی لیلاً و انتم مصباح
من یصلحنا فما لنا اصلاحُ
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۵
یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع
ترجو و ترومُ ما لمثلک یُمنع
یکفیک هواهُ وصلهُ لا تطمع
من این الی این تادّب وَاقنع
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۰
امروز که یار من مرا مهمان است
بخشیدن جان و دل مرا پیمان است
دل را خطری نیست، سخن در جان است
جان افشانم که وقت جان افشان است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۲
امروز هر آن کسی که گل می بوید
با او به زبانِ حال گل می گوید
کز یار به هر جفا جدایی مَطلَب
کز خار به روزگار گل می روید