عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۸
یا رب مددی زلطف تعیینم کن
تحصیل رضای خویش آیینم کن
داعی اجل چون طلب روح کند
توحید به وقت نزع تلقینم کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۹
آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد
کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
اما چو گناه عاصیان عفو کنند
باشد که رهی در آن میان در گنجد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۳
فرمان فرمان اگر فرستی شاید
درمان درمان ما از آن افزاید
عصیان عصیان گرچه زما می آید
احسان احسان زحضرتت می آید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۴
ای خالق هر توانگر و هر درویش
می سازی کار هر یک از اندک و بیش
از لطف و کرم ساخته کن کار جهان
کز صنع تو یک ذرّه نگردد کم و بیش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۵
در آتش عشق رنگ دل بزاید
جز در غم عاشقی طرب نفزاید
در عشق دل و دلبر ثابت باید
یا رب تو دلی بخش که آن را شاید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۶
چون من به تو دادم دل و دین بس باشد
نفرین توم از آفرین بس باشد
من می گویم جمله تویی من هیچم
تسبیح بزرگ من همین بس باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۷
من لوح دل از جمله امانی شستم
جان را زنشاط و کامرانی شستم
تا آتش سودای تو در جان من است
من دست از آب زندگانی شستم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۰
ای از تو خرابی سبب آبادی
وای در غم تو هزار جان را شادی
در بندگیت از دو جهان آزادم
هرگز دیدی بنده بدین آزادی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۱
از عقل بلند اگر نیم پستم گیر
هشیار زمانه گر نیم مستم گیر
با هر که زتو گریختم سود نداشت
از تو به تو در گریختم دستم گیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۶
ای آنک تو را به هیچ کس نیست نیاز
کوتاه کن این قصّه که شد کار دراز
ما درخور عجز خویشتن می نالیم
تو درخور لطف خویشتن چاره بساز
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۷
ای از دو جهان به حسن و زیبایی فاش
ای از همه پنهان و به پیدایی فاش
بر حالت ما مگیر زان روی که ما
سودازدگانیم به شیدایی فاش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۰
از درد سر خویش ندانم چونم
وز دایرهٔ وجود خود بیرونم
یا رب تو مرا از سر و گردن برهان
کز خود به سری زگردنی افزونم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۳
در حضرت تو صدق و نیاز آوردم
وز درد تو قصّهٔ دراز آوردم
نقدی که به من سپرده بودی به اَلَست
قلب و دغل و شکسته باز آوردم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۶
استاد چو صانع آمد و چابک دست
آسان باشد به نزد او بست و شکست
در صنعت او چنانک خواهد پیوست
گه هست کند زنیست و گه نیست زهست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۸
بگذر زمکان و کون عالم به طلسم
وز هستی لامکان تصوّر کن قسم
چون می شاید گذشتن از جوهر و جسم
قانع مشو از معرفت ذات به اسم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۰ - نعت النبوة
صدری که چو بدر کرد عالم انور
بگذشت وی از نُه فلک و هفت اختر
زین عالم شش جهت برآمد برتر
از فضل خدا تاج لعمرک بر سر
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۱ - نعت النبوة
من خود به چه دل زنم دم سودایش
یا من چه سگم که دیده سازم جایش
گر دست رسد جملهٔ معصومان را
در دیده کشند جمله خاک پایش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۲ - نعت النبوة
جز در غم تو شادی من نفزاید
جز در طلبت جان و دلم ناساید
خاک در تو چو سرمه در چشم کشم
ملک دو جهان به چشمم اندر ناید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۳ - امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی
وای آینهٔ کمال شاهی که تویی
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچ خواهی که تویی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۴ - امیرالمؤمنین حسن علیه صلوات الله
ای گوهر فضل و علم و دریای علوم
از رای تو شد دُرج دو گوهر منظوم
در هفت فلک ندید و در هشت بهشت
نُه چرخ چو تو پیشرو ده معصوم