عبارات مورد جستجو در ۶۲۵۴ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۸۸
جهان را تار و پود هستی از موج خطر باشد
کف این بحر خون آشام از مغز گهر باشد
منه دل بر وفای چرخ کجرو هوش اگر داری
که دستش هر زمان چون تاک بر دوش دگر باشد
برآی از خود، جهان را زیر دست خویش اگر خواهی
که در پرواز، عالم مرغ را در زیر پر باشد
توان سیر پر طاوس کرد از هر پر زاغی
اگر آیینه انصاف در پیش نظر باشد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۹۵
اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اقبالش
همان از حرص، چین بر جبهه فغفور می ماند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۹۸
گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند
ز راحت دشمنی ها گلخن از گلشن نمی داند
به ریزش می توان تسخیر خوبان کرد، چشم من!
کسی این چشمه را بهتر ز چشم من نمی داند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۰۱
طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خواهد
گدای دوربین فرزند خود را کور می خواهد
کمال حسن رسوایی تقاضا می کند، ورنه
گل این بوستان را باغبان مستور می خواهد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۰۲
شود رد خلایق هر که را الله می خواهد
نگردد گرد گوهر هیچ کس تا شاه می خواهد
به عیاری توان جان بردن از دست فلک بیرون
ز دام شیر جستن حیله روباه می خواهد
به درد نامرادی صبر کن تا کامران گردی
که عیسی خسته می جوید، خضر گمراه می خواهد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۲۴
خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد
دامن افشان چو نسیم از سر دنیا گذرد
در دل سنگ توان رخنه به همواری کرد
رشته را عقد گهر کوچه دهد تا گذرد
به شتابی که گذشتم من ازین وحشتگاه
رفرف موج مگر از سر دریا گذرد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۲۶
داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم
که چو گل مدت عمرم به شکفتن گذرد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۳۸
گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید
خاری از پا نکشیدم که به چشمم نخلید
عالم افروزی حسن از نظر پاکان است
گل خورشید ز فیض نفس صبح دمید
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۶۲
درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند
خوشم که عشق دلم را به یکدگر شکند
به روغن آتش سوزان نمی شود خاموش
خمار جاه محال است سیم و زر شکند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۸۰
عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند
منصب برق جهانسوز به خاشاک دهند
مفلسم، حوصله ناز خریدارم نیست
می فروشم به بهای دل اگر خاک دهند
(در دو روزش چو سر زلف بهم می شکنی
حیف دل نیست که در دست تو بی باک دهند)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۸۱
داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند
گوهری را که عزیزست به گنجینه نهند
بی تو جمعی که نظر آب دهند از گلزار
تشنگانند که بر ریگ روان سینه نهند
قسمت مردم هموار نگردد سختی
بالش از موم به زیر سر آیینه نهند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰۱
از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود
در زیر ابر برق به تمکین نمی شود
تلخی پذیر باش که بی آب تلخ و شور
چون گوهر استخوان تو شیرین نمی شود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۳۹
جویای تو آسودگی از مرگ نبیند
در خاک، طلبکار تو از پا ننشیند
از عمر برومند شود هر که درین باغ
در سایه نخلی که نشاند بنشیند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۴
غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قرار
جغد از وحشت درین منزل نمی گیرد قرار
جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست
موج دریا دیده در ساحل نمی گیرد قرار
راهرو چون می تواند پشت بر دیوار داد؟
در بیابان طلب منزل نمی گیرد قرار
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۶۱
اقبال، گلی از چمن نیت خیرست
زاغ ار به سرت سایه کند بال هما گیر
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۶۶
چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید باش
سوزن از خود دور کن در دیده خورشید باش
چون کدو برجاست گو مینای شیرازی مباش
چون سفال از ماست گو جام جم از جمشید باش
هر ثمر سنگی به قصد نخل دارد در بغل
ایمنی می خواهی از سنگ حوادث، بید باش
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۷۱
فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش
غنچه منشین، گره خاطر ایام مباش
گل و سنبل به از اسباب گرفتاری نیست
گر به گلزار روی بی قفس و دام مباش
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۸۹
من که بودم رونق کوی خرابات، این زمان
آفتاب شنبه و ابر شب آدینه ام
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۹۴
در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم
شمع فانوسم نفس در پرده گاهی می کشم
گر چه از مشق جنون افتاده ام چون خامه باز
کار هر جا بر سر افتد مد آهی می کشم
صحبت خلق است مجنون مرا بر دل گران
خویش را از کام شیران در پناهی می کشم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۰۸
من آن رندم که راز دل ز لوح سینه می خوانم
خط جوهر ز پشت صفحه آیینه می خوانم
نمی سازد اجل از گفتگوی عشق خاموشم
من آن طفلم که درس خویش در آدینه می خوانم