عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۷
هر کو سر و زر بیار تسلیم کند
خود را ز غم فراق بی بیم کند
با دلبر خویش روی در روی آرد
چون آینه هر که پشت بر سیم کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۱
در کار جهان کسی که اندیشه کند
از هردوجهان بی خردی پیشه کند
از شیشه فرو ریزد می دیوانه
تا عقل مرا چو دیو در شیشه کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
آنان که طریق علم می پیمایند
و آنان که ز جهل ژاژها می خایند
هر چند ز راه مختلف می آیند
مقصود تویی چو راز دل بگشایند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
عشّاق نه از غم جوانی گریند
یا از پی مال و سوزیانی گریند
چون چنگ همه ز تن درستی نالند
چون شمع همه ز زندگانی گریند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
گر زانکه ترا غم دلی روی نمود
بس تنگ دلیت از آن نبایست افزود
بر بوی دل سوخته می آمد غم
زان پیش تو آمد که دلش پیش تو بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
روزی دل من ز جست و جویی ناسود
پای طلبم ز بس تکاپو فرود
چون رزق و اجل نکاست هیچ و نفزود
پیمودن خاک باد پیمودن بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۵ - و قال ایضاً فی مرثیة ابنه لماهلک بالغرق
آنرا که بوصل تو پناهی نبود
بهتر ز عدم پناه گاهی نبود
تو در دهن گوری و من بر لب گور
از لب بدهن دراز راهی نبود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۸
وقتست که گل تاج سر انگشت شود
و افروخته چون آتش زردشت شود
چون رای تو گیرد همه دل رو گیرد
چون روی تو بیند همه تن پشت شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۱
زین باقی عمر کام حاصل نشود
هیچ آرزویی تمام حاصل نشود
مستی که نشد زصافی خم حاصل
هرگز که زدرد جام حاصل نشود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۵
وقتست که گل حریف پیمانه شود
بلبل ز کرشمه هاش دیوانه شود
با خرقه کلاه پنبه آگین دراد
و آمد که مرید پیر خم خانه شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۵
شمعم که سرم آفت تن می آید
از پیرهنم بوی کفن می آید
از اشک هر آنچه گرد من می آید
بر من همه هم ز خویشتن می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
هر بد که ز گردش زمن می آید
سبحان الله نصیب من می آید
این گریۀ من نه بهر بیمست و امید
بر خویشتنم گریستن می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۹
دی گفت صبا که گل بنزدیک رسید
باور کردم که رنگ آن بود پدید
زیرا که چو چشمهای نرگس می جست
می دانستم که روی گل خواهد دید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۵
هنگام صبوحست حریفان خیزید
وان باقی دوشین بقدح در ریزید
یک لحظه ز بند نیک و بد بگریزید
در بی خبریّ و بی خودی آویزید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۷
لطف تو به آشنا و بیگانه رسید
زو بهره به هر دلی جداگانه رسید
از خلوت وصل و لذت گفت و شنید
ما را همه آرزو و افسانه رسید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۸
آنان که زوصلشان دلم می بالید
جانم زفراقشان فراوان نالید
ناگاه دهان گورشان بی دندان
چون آب بخورد و خاک در لب مالید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۱
خصمت که ره قضای بد می جوید
پیکارة تو نه از خرد می جوید
بر تیغ تو کرد خویشتن را عرضه
بیچاره در اب مرگ خود می جوید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۹
در کار سخن رنج کشیدم بسیار
و اکنون زسخن شدم بیک ره بیزار
من کار سخن راست بکردم چونگار
لیکن بسخن راست نمی گردد کار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۰
تا هست گل سعادت ای دوست ببار
دست از طرب و نشاط و می باز مدار
این باقی عمر را بشادی گذران
کس باز نبیند این جهان دیگر بار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۲
ای دل سخن زلف مشوّش بگذار
اندیشه وصل یار مهوش بگذار
در سایۀ گل این دو سه روزی از عمر
گر بگذارند ناخوشان، خوش بگذار