عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۶
زخمی تیغ خمارم، کو مروت پیشه ای
کز دهان شیشه می، پنبه مرهم دهد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۹
چشم مرا به شوق رخت خواب می برد
دام از پی گرفتن مهتاب می برد
کو صبر تا به خواب ببینم رخ ترا
صد خواب را ز گریه من آب می برد
دست از قدح مدار چو اندوهگین شدی
این گرد را نسیم می ناب می برد
مشکل گشا به ملت ما، دست مطرب است
کز دل گره به ناخن مضراب می برد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۰
نازم به دام زلف تو کز طایر دلم
آرام برد و سلسله جنبان رم نشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۱
دل پیش تو از طعنه اغیار نترسد
گلچین ز خراشندگی خار نترسد
منصور چه غم دارد از آشوب خلایق
پادار محبت ز سر دار نترسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۲
به امیدی که چو طفل نگهم بازآیی
تا دم صبح، در خانه چشمم وا بود
طرفه راهی ست ره مرگ که با اینهمه خوف
هرکه دیدیم، درو بی خبر و تنها بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۵
رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود
خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!
سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز
کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود
تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است
بهتر از می نیست فرزندی، اگر مریم شود
دل ندارد همچو من غم پروری در کار عشق
می خورم غم،اگر دل یک نفس بی غم شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸
لبت چگونه دلم را به وعده شاد ندارد
که قفل غنچه کلیدی به غیر باد ندارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۶
سرزلف ترا تا دید دل، از پای می افتد
مدام این طفل را در اول شب، خواب می آید
چنان طفل نگه را بی رخت سرگشته می بینم
که پنداری ز راه کوچه گرداب می آید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۰
دل داده ام به یار، ببینم چه می شود
بستم به شعله خار، ببینم چه می شود
شور جنون زیاده شد از موسم خزان
در فصل نوبهار ببینم چه می شود
سر رشته امید، برون رفته از کفم
درهم شده ست کار، ببینم چه می شود
جان را بغل بغل هوس داغ چیدن است
رفتم به لاله زار، ببینم چه می شود
گفتا قرار مرگ بده در جفای عشق
مردم ازین قرار، ببینم چه می شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۳
نکنم باور ازان سست وفا، عهد وصال
دست بر مصحف اگر بهر قسم بگذارد
من و اندیشه آن سرو که در باغ خرام
فتنه می روید از آنجا که قدم بگذارد
راه اسلام غلط نیست، ز پیمودن کفر
باز می گردم اگر شرم صنم بگذارد
حالیا کآتش ایجاد به ما زد، چه کرم؟
کرم آن بود که ما را به عدم بگذارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۳
در شبستان دلم، از سرگذشت زلف او
گر هوس خوابید، چندین آرزو بیدار شد
زین تکاپو حاصلم چون آسیا بیگار شد
مزد سرگردانی ام در کیسه اغیار شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۸
چو ز انجمن برآیی، عوض تو ناز ماند
من اگر ز غم بمیرم، به دلم نیاز ماند
به امید آنکه آیی، شب بزم تا سحرگه
چو دهان شیشه می، در خانه باز ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۸
ز تنگدستی اگر با زمین شوم یکسان
چو نقش پا ننشینم بر آستانه غیر
ز سرگذشت دو زلفت فسانه هاست مرا
به وقت خواب مکن گوش بر فسانه غیر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۷
به نام پای تو هر گام خفته صد گل زخم
عبث نگشته سر خار این بیابان تیز
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۱
هر کجا پیمانه گیرد از لب جانانه بوس
هست تا جان در بدن، می گیرم از پیمانه بوس
شبنم از گل بوسه چین شد، چون ننالد عندلیب؟
آشنا محروم و می گیرد ازو بیگانه بوس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۵
بی گرفتاری نخواهم بود، خاطر جمع دار
گر بپیچم سر زدامت، می نهم پا در قفس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۱
کسی کو را نباشد طاقت یک میل ره رفتن
دود چون سرمه صد میل از پی رم کرده آهویش
به تعظیم صبا از جای خود یک مو نمی جنبد
به جای زلف اگر سنبل گذارد سر به زانویش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۲
ای دل مزن گام هوس، چون نیست یک مو دسترس
درطالع زلف است و بس، برگرد سر گردیدنش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۳
از کف رغبت نداد، ساغر آیینه را
تا گل مستی نچید از می دیدار خویش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۶
شب در آغوش نظر بود سراپای تنش
پیرهن بافتم از تار نگه بر بدنش
کربلایی ست لب خشک صدف را غربت
گوشمال عجبی داد جلای وطنش
می کند باد صبا اطلس گل پای انداز
صوت بلبل چو کند مایل سیر چمنش
می زند موج صفا بس که ز هر سو بدنش
بهتر از خانه آیینه بود پیرهنش