پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
طوطی و شکر
تاجری در کشور هندوستان
سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۱۳۳ - در بیان آنکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز در غیب مشاهده میکرد و قطبی را دید که چهار هزار مرید داشت. همه اولیاء گشته و بحق رسیده، در چله از حق تعالی حالتی و مقامی میخواست که بدان نرسیده بود و در تمنای آن یارب یارب میگفت تا حدی بزرگ بود که بموافقت او همه اجزای زمین و آسمان و ارواح سفلی و علوی یارب میگفتند. نور خدای تعالی بمقدار سپری لطیف برگوش مولانا شمس الدین تبریزی عظم اللّه ذکره میزد و میگفت لبیک لبیک. چون سه بار آن معنی مکرر شد، شمس الدین از سر ناز گفت که، یارب آن شیخ میگوید، لبیک با اوگو. در حال پی آن سخن نور پیاپی بر گوش مولانا شمس الدین تبریزی میزد که لبیک لبیک لبیک.
سخن شمس دین همیگفتیم
سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند
این عدد از تن است کان عدد است
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۸۰ - در مدح وجیه الدین
ای بنده مکارم تو اهل روزگار
نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۶۹ - شیخ سعدی فرماید
آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد
ملک‌الشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
حکمت
پیش زن مدح دیگران مکنید
واعظ قزوینی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۵۱ - در تاریخ مرگ فرزندش عبدالحسین سرود
رفت نور دیده ام «عبدالحسین »
ملک‌الشعرای بهار : مذمت مگس (ذوبحرین)
داستان «‌خرفستر»
بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح شاه مسعود حسن
ای سپاه آرای سلطان جهان آرام شاه
سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۹۲ - در بیان آنکه این معانی غریب نادر بخشایش سید برهان الدین محقق ترمدی است رضی اللّه تعالی عنه که مرید و شاگرد مولانای بزرگ بهاءالدین محمد المعروف بولد قدس اللّه روحه العزیز بود.
این معانی و این غریب بیان
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۵
ایدل چو راز دوست نخواهی سمر شود
سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت
به خشم از ملک بنده‌ای سربتافت
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۳۸
دردا که دگر سخن ز فرزانگی است
صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۹
وه این میان یار چه باریک و لاغری
کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
جمله توئی و من نیم نیست در این میان غلط
صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۳۹ - مصیبت اربعین کربلا
در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود
عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۸۰
ای شمع! تُرا نیست ز سوز آگاهی
جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۱۰ - در تمدح سلطانی که به موجب مدح السلطان یستنزل الامان مدحت او طیب زندگانی را ضمان است و مادح او از فوت امانی در امان
جهان یکسر چه ارواح و چه اجسام
ادیب الممالک : قصاید
شمارهٔ ۸۵ - قصیده در تهنیت نوروز
هژیر و نغز و خوش ای باد نوبهار بوز
جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۲۰ - خواب دیدن زلیخا یوسف را علیه السلام نوبت دوم و سلسله عشق وی جنبیدن و وی را در ورطه جنون کشیدن
خوش آن دل کاندر او منزل کند عشق