عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۳۸
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۳۹
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۰
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۱
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۲
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۴
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۶
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۸
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۴۹
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۵۲
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۵۳
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۵۵
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۵۸
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۵۹
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۰
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۱
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۲
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۳
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۴
دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو
حلقهای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم
حلقهای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۶۶
تا پی عربده مژگان تو پیوست بهم
شست زنجیری زلف تو ز جان دست بهم
بسر زلف تو از شانه شکستی مرساد
که شکست دل ما را نتوان بست بهم
پیش چشم تو اگر جان نسپارم چکنم
با دو صد تیر که بر جست ز یک شست بهم
تا سر و کار تو با خانۀ خمار فتاد
ای بسا توبۀ زهاد که بشکست بهم
نیرّ اندر سر راه طلب از پای فتاد
خرم آنروز که با دوست دهد دست بهم
شست زنجیری زلف تو ز جان دست بهم
بسر زلف تو از شانه شکستی مرساد
که شکست دل ما را نتوان بست بهم
پیش چشم تو اگر جان نسپارم چکنم
با دو صد تیر که بر جست ز یک شست بهم
تا سر و کار تو با خانۀ خمار فتاد
ای بسا توبۀ زهاد که بشکست بهم
نیرّ اندر سر راه طلب از پای فتاد
خرم آنروز که با دوست دهد دست بهم