عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
هر کس که نشان آن لب و دندان دید
در حقه لعل رشته مرجان دید
از چهره من حال دلم بتوان خواند
وز سینه او راز دلش نتوان دید
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
گر چه ز تو بر دلم ستم میگذرد
ور چه شب و روز من بغم میگذرد
دل تنگ ندارم که بهر حال که هست
گر ناخوش و گر خوشست هم میگذرد
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
بر من غم عشق بینهایت برسید
وز دست تو کارم بشکایت برسید
گر زانکه نخواهی که بنالم سحری
دریاب که درد دل بغایت برسید
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
تا طره بدان روی دلارای افکند
تا دل بخم زلف سمن سای افکند
بر دست گرفت عشوه و سر بکشید
وین کار چو زلف خویش در پای افکند
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
زین پس دل من بمهر یکتا نشود
وین عشق کهن گشته مطرا نشود
آن آینه که عکس روی تو گرفت
روی من ازان آینه پیدا نشود
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
زاواز خوش تو عقل مدهوش شود
وز دل همه درد و غم فراموش شود
چون وقت سماع درج لب بگشائی
مانند صدف همه تنم گوش شود
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
جانا نم دیده وتف سینه نگر
این عشق تو و فراق دیرینه نگر
گر یوسف و یعقوب ندیدی بعیان
در من نگر ایجان و در آیینه نگر
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
در جامه ازرق آن بت عشوه فروش
چون ماه ز آسمان پدید آمد دوش
گر نه فلکست پس چرا همچو فلک
هم زرق فروش آمد و هم ازرق پوش
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
بگذشت ز عشق دولت بی غمیم
وا ماند پس از غمت همه خرمیم
از من نشوی خجل، چه بی شرم کسی
وز تو نشوم سیر، چه شوخ آدمیم
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
دی وعده خلاف کردم ای عهد شکن
چشم تو نخفت تا بروز روشن
نشگفت گر از گردش چرخ توسن
من خوی تو میگیرم و تو عادت من
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
نی رای تو بر سر عنایت کردن
نی روی مرا از تو حکایت کردن
چندان بدروغ گفته ام شکر از تو
کم شرم آید کنون شکایت کردن
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
زینسان که منم بعشق در کیست بگو
در محنت ازینگونه کسی زیست بگو
چون با تو همه دوستیم از جان بود
این دشمنی تو با من از چیست بگو
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
زلفی که همه سال دل و جان برد او
هرگز بوفا سوی کسی ننگرد او
گویند که سرخ است و سیه بایستی
چون سرخ نباشد که همه خون خورد او
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
گه تاب سر زلف مشوش میده
گه عشوه این جان ستمکش میده
با ما سر راستی نداری شاید
باری بدروغ عشوه خوش میده
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
گر دسترسی بسیم و زر داشتمی
با وصل تو دست در کمر داشتمی
همرنگ رخ ار بکیسه زر داشتمی
خال از لب تو ببوسه بر داشتمی
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
ایدل اگرم امان جان بایستی
این آب دو دیده ام نهان بایستی
ور وصف جمال شانه را خواهم کرد
چون شانه همه تنم زبان بایستی
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
یکروز بطبع با رهی دم نزنی
تا عالمی از عربده بر هم نزنی
ای سنگین دل اگر بمیرم ز غمت
کمتر ز یکی آه بود کم نزنی
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
باز این دل سرگشته هجران پیمای
افتاد بدام عاشقی دیگر جای
احسنت چنین کن ایدل شیفته رای
تا سر ندهی ز دست منشین از پای
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
ای بیش ز مه بنیکوئی و کم نی
وقتست که رحمتی کنی یا هم نی
گوئی که غمت هست ز جان شیرینتر
زیرا که ز جان سیر شدم وز غم نی
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
در حسن مماثلت بیوسف نکنی
جز در دل و در دیده تصرف نکنی
جانی که چو عزم رفتنت گشت درست
یک لحظه برای کس توقف نکنی