عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۶
در دولت وصلت ارزبیکارانم
و اندر نظرت گر ز سبکسارانیم
زلف تو و نرگس تو دانند که ما
غموخوار شکستگان و بیمارانیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۱
گر با تو بنای وصل آغاز نهیم
روی از غم دل بنعمت و ناز نهیم
همچون پرگار این همه سرگردانی
چندان باشد که سر بسر بازنهیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۴
با دیده دلم گفت: چو از دست تو من
خون گشتم و ساختم در آتش مسکن
تو راه برون شوم بکن ، گفت بچشم
از بهر تو بر منست راهی روشن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۵
گر باد شوم، در آیمت پیرامن
ورکرد شوم، نشینمت بر دامن
سوی تو شدر وگر بود بسته چو چنگ
هر یک رگ من بریسمانی در تن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۲
ای ترک سمن روی من ای جان و جهان
از بهر خدا این چه میانست و دهان؟
آن روز که زاده یی تو در ترکستان
تنگی دهان بد مگر و قحط میان؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۴
دلدار مرا اگر فراخست دهان
گل را نه هم از خنده دهانست چنان
چون دستگه نشاط ما آن دهنست
گر دستگهی فراخ باشد چه زیان
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۶
در فرقت تو چو بلبلم نوحه گران
چون دیدۀ نرگس از پی جان نگران
چون لاله ام از میان جان سوخته دل
چون غنچه ام از درون دل جامه دران
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۹
عمری بودم بخدمتت بسته میان
در ساخته با غمت بهر سود و زیان
بر من چه جفاهای تو بینند عیان
امروز چه گویتد ترا عالمیان؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۲
نه بی رخت انتظار دانم کردن
نه جز غمت اختیار دانم کردن
تو هر چه توانی ز جفا باز مگیر
من گر نکشم چه کار دانم کردن؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۹
مسکین دلم از درد نهانی دیدن
شد سبز زروی زندگانی دیدن
اینک دل تنگم اربدانی حالش
در وی نکر ارریش توانی دیدن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۴
همواره تو این غارت دلها می کن
هر بد که از آن بترنه با مامی کن
جانبازی عاشقان اگر دیده نیی
بنمای رخ از دور و تماشا می کن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۵
ای یاد تو تسبیح زبان و لب من
اندیشه نمی کنی خود از یارب من
ای دوست مکن ستم ، نه کاری بکند
دود دل و آه سحر و یارب من؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۶
دانی که چه مدّتست ای دلبر من
تا بی سببی برفته یی از بر من
خود کس نفرستی و نبینی آخر
تا بی توچها می گذرد بر سر من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۷
ای خاک درت مایۀ آرایش من
وی از غم تو کاهش و افزایش من
دل رنجه مکن برای بخشایش من
رنج دل تو نیرزد آسایش من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۹
ای شادی آن عهد که بودت غم من
بودی شب و روز مونس و همدم من
در خاطر من نبدکه ناگاه چنین
تو کم ز منی گیری .و گیری کم من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۰
ای هیچ نخورده غم بغم خوردن من
ناگشته بپرسشی بپیرامن من
یکبار درین تن بکمارم درگیر
باشد که بسوزد دل تو بر تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۱
گر رنجه کنی قدم بپرسیدن من
روشن کنی از جمال خود مسکن من
مانندۀ پسته ام که بتوانی دید
خونین دل من در استخوان تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۲
شمعم که شدست جان من دشمن من
صد تو غم دل گرفته پیرامن من
بر یاد لب تو وقت جان دادن من
جان خنده زنان برون شود از تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۳
من بودم دوش و یار سیمین تن من
جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من
ایشان همّه صبحدم پراگنده شدند
جز خون جگر که ماند بر دامن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۴ - و قال ایضاً فیه
کی خوش بود ای جان پسندیدهٔ من
حال دل برگشتهٔ شوریدهٔ من؟
تو غایب و آنکه او ترا کشت بقهر
غایب نشود یک نفس از دیدهٔ من