عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۵
پیوسته خمیدههمچو ابروی توام
چون خطّ تو فتنه گشته بر روی توام
در پای تو افتاده چو گیسوی توام
همواره شکسته بسته چون موی توام
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۶
شاید گر از آن روی نکو نشکیبم
یا زان سر زلف مشک بو نشکیبم
ناسازتر از غمش حریفی نبود
روزی که نبینمش ازو نشکیبم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۷
یاری که ازو بسی جفادیدم ستم
زان پس که ازو چه رنجها دید ستم
دی حال دل خویش بدو می گفتم
گفتا تو که ای ؟ منت کجا دید ستم؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۸
بر دل ز غمت دوش ببخشایستم
زان گونه که گر نبودمی شایستم
گرز آنکه کسی ز غم بمیرد ، پس من
دوش از غم تو مرده همی بایستم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۶
سودای تو بر دگر صنم می بندم
هیچم نگشاد از آن وهم می بندم
این بی مغزی از قلم آموخته ام
کم سر بدو شاخ است و قدم می بندم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۷
دوش از غم تو نیک مشوّش بودم
تا روز ز دست شب بر آتش بودم
لیک ار چه سیاه بود و دلگیر و دراز
با او بخیال زلف تو خوش بودم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۹
هردم زدنی چو لاله در خون نهدم
زارم چو بکشت عذر موزون نهدم
در حلقۀ غم نهد نگین دل من
و آنگه چو نگین ز حلقه بیرون نهدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۰
با زلف تو هر چند بسی کوشیدم
نامش ز کسی جز بکژی نشنیدم
از سر وقد توام همه آزادیست
کانصاف همه راستی از وی دیدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۱
بیماری نرگست چو زان سان دیدم
وان زلف بر آن گونه پریشان دیدم
من نیز دل خویش ز سرگردانی
بگذاشتم آنجا چوچنانشان دیدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۳
آن روز که بر خاطر عالی گذرم
از عجب چو نرگس همه در خود نگرم
از کوی تو ار باد قبولی جهدم
مانندۀ برگ گل ز شادی بپرم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۶
بس اشک که از دیده بحاصل آرم
از آب دو چشم پای در گل آرم
در چشم نماند آب و ترسم زین پس
چون شمع زدیده آتش دل بارم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۳
شمعم که چو خود را بغمت پردازم
در پای تو سر خنده زنان اندازم
در راه تو هر گه که سری در بازم
در حال سری دگر ز جان بر سازم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۷
گفتم ز فراق جاودان می ترسم
تو در بر و من همان چنان می ترسم
آنگه ز زبان دشمنان ترسیدم
و امروز ز چشم دوستانت می ترسم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۹
پیوسته ز تو با دل پر خون باشم
با چهرۀ زرد و اشک گلگون باشم
روزی که دوبار بینمت، حال اینست
آن روز که خود نبینمت چون باشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۰
یک دم که ز خدمتت جدا می باشم
با ناله و گریه آشنا می باشم
چون شمع ز گریه آب رویی دارم
چون چنگ ز ناله با نوا می باشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۲
عمری رخ یکدگر ندیدیم به چشم
و امروز که در هم نگریدیم به چشم
با یکدگر احوال خود از بیم رقیب
گفتیم با برو و شنیدیم به چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۳
بر چشم تو هر گه که مرا افتد چشم
با اشک برخ فرو دود بی خود چشم
بردیده نهم ز عشق چشمت نرگس
دارند عزیز بهر چشمی صد چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۶
من دوش گشاده داشتم روزن چشم
بستم ز گهر سلسله بر گردن چشم
تا روز به نوک مژّه از بی خوابی
بر جیب سپهر دوختم دامن چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۷
ای من ز پیت به خون بپرورده دو چشم
وز موج سرشک بر سر آورده دو چشم
من کرده دو چشم چار در آرزویت
تو از پی دیدنم یکی کرده دو چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۸
ای من ز تواندوخته صد خرمن غم
بر راه تو دل نشسته بر روزن غم
بی من تو کشان دامن شادی در پای
من بی تو کشیده پای در دامن غم