عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۲
رشک ایدم از جعد تو ای عشوه فروش
کو روی ترا چنان کشد در اغوش
زین پس نشوم جدا از آن چشمۀ نوش
چون زلف تو تا مرا بود سر بر دوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۳
امشب منم و جام می و نوشانوش
فردا بوداع دستها در آغوش
گر دولت وصل پایمردی کردی
بر داشتمی من سر فردا از دوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۶
در هم زده یی ز زلف و رخ رنگی خوش
بر برده بطاق ابرو آهنگی خوش
تنگست دلم همچو دهان تو ولیک
این تنگی ناخوش است و آن تنگی خوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۷
ای دیده ندیده چون تو دلخواهی خوش
با بندۀ خود در آی گه گاهی خوش
گفتی که دلت خوشست، آری شک نیست
عشق تو و آنگه دل و آنگاهی خوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۸
ای مونس جان ، لطف توام مرهم ریش
بس باد جفا و دوریت باز اندیش
گر کردۀ تو میان اصحاب وفا
من باز نمایم تو چه عذر آری پیش؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۷
لعل تو کزو شکر شدست اندر خط
دانی که چرا ز دست دست اندر خط؟
از زلف تو مار دید بر هم پیچان
حالی بفسو نگری نشست اندر خط
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۵
چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک
کرد از رخ من باستین یکسو اشک
شمعم که مرا بریش خند آن دلبند
سر می برد و می سترد از رواشک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۹
دل رفت بسوی آن دهن خندانک
تا بستاند زو شکری پنهانک
گفتا که شکر نیست ولی گر خواهی
جایی که نهان شوی، خم زلف آنک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۰
در تیره شبی چون سر زلفش تاریک
از لطف بوصل خویش کردم نزدیک
تا روز بدست بوسه بر جام وصال
می داد ز لب مرا شرابی باریک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۶
هرگز بکسی... ل این دل تنگ
وز خوی بدت نه صلح پیداست نه جنگ
خواهم که شبی زلف تو و گردن من
پیچیده بود چو پرده بر دستۀ چنگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۸
ای برده گل از رخ چو گلنار تو رنگ
و آورده ز شرم گل بر بار تو رنگ
با روی تو روزگار گل رفت در آنک
می آرد و می برد ز رخسار تو رنگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۰
ای سعد فلک را ز رخ خوب تو فال
وی مرغ کرم را ز سخایت پروبال
چشم رهی از جمال تو دور مباد
هر چند ز تو دور شود عین کمال
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۱
خاک سر کوی آن بت مشکین خال
می بوسیدم دوش باومید وصال
پنهان ز رقیب آمد و در گوشم گفت
می خور غم ما و خاک در لب می مال
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۲ - قال الملک السعید شهاب الدین سلیمانشاه و ارسل به
چون نیست مرا بخدمتت راه وصال
سر بر خط دیوان تو دارم همه سال
گفتم بفلک در تو چه نقصان آید
گر زآنکه رسانیم زمانی بکمال؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۴
آن غنچه نگر چو من گرفتار بدل
پیوسته لبش بمهر و انکار بدل
آورده فراهم رخ و برخود پیچان
زانست که هر دم رسدش خاربدل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۵
با رنگ رخ تو بر سمن خندد دل
جز زلف تو جای خویش نپسندد دل
در زلف تو دانی بچه پیوندد دل؟
خود را برسن بر تو همی بندد دل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۷
آن زلف نگر بر رخ آن شهره صنم
آویخته بی جنگ و خصومت در هم
وان ابرو بین بشکل کشتی گیران
سر سوی سر آورده و قدها زده خم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
بهر تو بود میل بسوی که کنم؟
وصل تو بود هر آرزوی که کنم؟
ما را غم تو راحت جانست و درو
چون غنچه ز دل کنیم روی که کنیم؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۹
گر در همه عمر روزی از روی کرم
گویی که چگونه بی تو با این همه غم
دانم نشود هیچ ز خوبی تو کم
کآخر نه برفت مردمی از عالم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۲
از لعل تو پخته گشت هر کاری خام
وز خط تو شد دایرۀ ماه تمام
لبهای تو کرد کام شکّر شیرین
دندان تو کرد کار گوهر بنظام