عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۷
جایی که چنان صید ز دامی برود
معذور بود دل ارز جا می برود
در دامن اشک دست زد خون دل
تا بر پی یار چند گامی برود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۸
وقتست که گل تاج سر انگشت شود
و افروخته چون آتش زردشت شود
چون رای تو گیرد همه دل رو گیرد
چون روی تو بیند همه تن پشت شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
تا لعل لبت چو غنچه در خنده فزود
خون جگرم چو لاله بر رخ بالود
دارم چو گل دو رنک در فرقت تو
رخساره زر اندود و درون خون آلود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۸
هر سوخته کو شادی عالم خواهد
پیوند خود آن عارض خرم خواهد
گر زانکه غمی برویت آمد نشگفت
غم نیز وصال نیکوان هم خواهد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۴
باغ از گل و لاله ار چه می آراید
بی روی تو دل دمی کجا آساید
کز خیمۀ لاله دود بر می خیزد
وز گنبد گل آب فرو می اید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۸
گل را همه ساز و رنگ و بومی باید
با یار منش آب بجو می باید
سر تا قدمش روی نکو می باید
کو را همه روز روی او می باید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۲
جانرا غم تو هیچ خوشتر ناید
کار دل من جز بغمت بر ناید
وین دل که مراست گر همه جان گردد
تا خون نشود بچشم اندر ناید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۳
بی یاد تو از من نفسی برناید
با محنت هجر تو کسی برناید
گفتی که فلان در سر این کار شود
ترسم که بدین کار بسی برناید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۸
چون یادم از آن روی نکو می آید
خونم به دل تیره فرو می آید
پاکیزه تری ز قطرۀ اشک از آنک
در چشم نیایی تو و او می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۰
چشم ز میان تو نشان هیچ ندید
بیش از کمر تو در میان هیچ ندید
هیچست دهان تو و در عالم لطف
هر کس که ندید آن دهان هیچ ندید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۶
چون زلف ترا کار ببالا برسید
از وصل قدت بآرزوها برسید
گفتم چو بدان قامت زیبا برسید
یا رب بچه نیکویی بدینجا برسید؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۹
ای وصل تو بر تراز تمنای امید
ناپخته بمانده با تو سودای امید
من در تو کجا رسم که آنجا که تویی
نه دست هوس رسید و نه ÷ای امید؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۰
گر در همه عمر خویش فرصت جوید
نا با من خسته دل حدیثی گوید
ناگاه ستیزۀ مرا چشم رقیب
چون دیدۀ نرگس از زمین بر روید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۳
مانند دو چشمیم من و آن دلبر
در نیک و بد زمانه با هم یاور
هر شب تا روز خفته با یکدیگر
یک روز ندیده یکدگر را به نظر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
تا ز رنکنی از دهن کیسه بدر
هرگز نرسی بوصل آن سیمین بر
ورچون کمرش تو با میان آری زر
یار آید با تو در میان همچو کمر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۱
ای فتنه شده ززلف پستت بیدار
خود می نشود نرگس مستت بیدار
زنهار روا مدار هر شب تا روز
تو خفته و عالمی ز دستت بیدار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
هر شب ز تو جفت شیونم تا بسحر
چون صبح ز غم دم نزنم تا بسحر
وین جامۀ خواب را که نامش پلکست
بر مردم دیده نفکنم تا بسحر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۵
از بوی تو گشت دل تنگ باد سحر
وز مهر تو گشت سر سبک باد سحر
در گرد سر زلف تو کس می نرسد
جز باد سحر گهی ، خنک باد سحر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۶
زلفش دیدم بجنبش باد اندر
همچون حرکت بشاخ شمشاد اندر
در جامۀ کار زار می تافت رخش
همچون گوهر بمغز پولاد اندر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۷
خوبان همه را صید توان کرد بزر
خوش خوش بر وصلشان توان خورد بزر
نرگس که کله دار جهانست ببین
کو نیز چگونه سر در آورد بزر