عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
نه عقل ز کار من شماری گیرد
نه در دل من صبر قراری گیرد
اشکی که بخون جگرش پروردم
هر لحظه ز چشم من کناری گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۴
عاشقی که بیاد روی دلبر میرود
هر دم زدنی بذرق دیگر میرد
شمعی همه شب در آن هوس زنده کند
تا صبحدمی پیش رخ خور میرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۶
شاید که دلم بمن نمی پردازد
کز غصه بخویشتن نمی پردازد
دانی که چرا نیم گریزد ز غمت؟
کز غم بگریختن نمی پردازد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
بر سوز دل من دل آتش سوزد
آب از نم چشم من تری اندوزد
شب تیرگی از روز سیاهم توزد
غم ناخوشی از حالت من آموزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۱
گفتی که دلت چند پیاپی سوزد
بیچاره نه آتشست تا کی سوزد؟
ای نور دو چشم بنده بخشای بر آنک
با سنگ دلی دل تو بروی سوزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
باز این چشمم چه فتنه می انگیزد
کز دزدی و خون هیچ نمی پرهیزد
گاهی نظر از خوش پسری می دزدد
گه خون دلی برگذری می ریزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۵
مشکین خطی از بعب تو بر می خیزد
سودا بشب از دل قمر می خیزد
دیدم که شکر ز شام خیزد بسیار
این شام عجب که از شکر می خیزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۶
تا با لب تو لبم هم دآواز نشد
وندر ره وصل با تو دمساز نشد
اگر گریه دو چشم من فراهم نامد
وز خنده دهان من زهم باز نششد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
گل خواست که چون روی تو زیبا باشد
وین خود چه خیالست و چه سودا باشد؟
حسنی باید چو حسن تو روز افزون
یک روز نکویی همه کس را باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
بسیار بدیدم و چو تو کم باشد
یاری که به رنج یار خرم باشد
نازک دل و زود سیر و بد پیوندی
زان وصل تو چون پیاله یک دم باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
نالیدن بلبل ار چه موزون باشد
از نالۀ او مرا جگر خون باشد
گل در بر بلبل این چنین می نالد
تو دور ز من نالۀ من چون باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۴
دل در پی دلبر بسفر خواهد شد
جان نیز برین عزم بدر خواهد شد
تا باز مرا ازو خبر خواهد شد
بس آب جوی دیده در خواهد شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۹
گه شانه زبان در خم گیسوت کشد
گه آینه روی سخت در روت کشد
باری که بود سرمه کت آید در چشم؟
یا وسمه که او کمان ابروت کشد؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۱
زلف تو دلم برد و بقصد جان شد
گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
در تاب شد از نخست و بر خود پیچید
پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
با ذوق لب تو باده گر می کوشد
میدانم بیقین که خون رز می جوشد
نی نی که خود از شرم لبت دختر رز
رنگ آوردست و رخ بکف می پوشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
روی تو نقاب همچنان می پوشد
چون ابر که ماه آسمان می پوشد
چشمت ز کمان ابروان زیر نقاب
می اندازد تیر و کمان می پوشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۵
سحر بنفشه موی اگر بشکافد
با زلف تو آن به که ز خود کم لافد
چون چشم خوش تو هم نباشد نرگس
ورخود بکرشمه سیم در زر بافد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
بر یاد تو جان من چو دمساز آمد
چون چنگ همه رگم بآواز آمد
پیش سخنت حدیث گوهر کردم
بنگر تو که چون بروی من باز آمد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۱
انگام سحر باد صبا می آمد
ازوی بویی بس آشنا می آمد
پی می بردم که از کجا می آید
هم از سر زلف یار ما می امد