عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
چون کالبدم ز روح وا پردازند
در کنج یکی تیره مغاک اندازند
از یاد لب تو بر دهان آرد آب
هر کوزه که از خاک منش بر سازند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۱
در کار جهان کسی که اندیشه کند
از هردوجهان بی خردی پیشه کند
از شیشه فرو ریزد می دیوانه
تا عقل مرا چو دیو در شیشه کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
وقتست که گلها بنیایند و روند
وز شرم رخت قفا نماید و روند
خوبیّ تو جاودان بمانادارنی
هر سال چو گل هزار آیند و روند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
آنان که طریق علم می پیمایند
و آنان که ز جهل ژاژها می خایند
هر چند ز راه مختلف می آیند
مقصود تویی چو راز دل بگشایند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
عشّاق نه از غم جوانی گریند
یا از پی مال و سوزیانی گریند
چون چنگ همه ز تن درستی نالند
چون شمع همه ز زندگانی گریند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
روزی دل من ز جست و جویی ناسود
پای طلبم ز بس تکاپو فرود
چون رزق و اجل نکاست هیچ و نفزود
پیمودن خاک باد پیمودن بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۹
چون باد اجل هم نفس مرد شود
چون صبح زانده نفسش سرد شود
خورشید که کس نیست ازو پر دلنر
از بیم فرو شدن همی زرد شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۱
زین باقی عمر کام حاصل نشود
هیچ آرزویی تمام حاصل نشود
مستی که نشد زصافی خم حاصل
هرگز که زدرد جام حاصل نشود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۸
هر سوخته کو شادی عالم خواهد
پیوند خود آن عارض خرم خواهد
گر زانکه غمی برویت آمد نشگفت
غم نیز وصال نیکوان هم خواهد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۷
هرچند فضول عیش کم می باید
چیزی ز برای دفع غم می باید
گرچه امل دراز ما بیهده ییست
از بهر خوشیّ عمر هم می باید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۹
می خوارگی اندر مه دی می باید
همدم همه ساله نای و نی می باید
روی زمی از برف سپیداب گرفت
گلگونه اش از جرعۀ می می باید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
هر بد که ز گردش زمن می آید
سبحان الله نصیب من می آید
این گریۀ من نه بهر بیمست و امید
بر خویشتنم گریستن می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۲
گر تیغ سر انگشت تو صد را ببرید
تا ظن نبری که آن بعمدا ببرید
می گوید به هر دم خرد انگشت گزان
هندو بنگر چگونه دریا ببرید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۱
خصمت که ره قضای بد می جوید
پیکارة تو نه از خرد می جوید
بر تیغ تو کرد خویشتن را عرضه
بیچاره در اب مرگ خود می جوید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۹
در کار سخن رنج کشیدم بسیار
و اکنون زسخن شدم بیک ره بیزار
من کار سخن راست بکردم چونگار
لیکن بسخن راست نمی گردد کار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۰
رفتم بوداع جان بدروازۀ صبر
زان سوی عدم شنیدم آوازۀ صبر
تا چند مرا حواله بر صبر کنی؟
پیداست که چند باشد اندازۀ صبر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۲
ماییم و وجودی ز عدم ناخوشتر
عیشی چو زمانه دم بدم ناخوشتر
وین طرفه که شد در طلب چیزی خوش
مرگ من و زندگی ز هم ناخوشتر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۹
آمد گل و آورد به پیراهن زر
بنشست به باغ و کرد خرمن زر
یعنی که بشادی نتوان برد بسر
یک روزه حیات جز بیک دامن زر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۵
روزی که بهرزه می گذاریم ز عمر
آنرا بغلط همی شماریم ز عمر
سر جملۀ حاصل چو بر اریم ز عمر
جز عمر پس افکند نداریم ز عمر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۶
کس در غم نیستی نماند همه عمر
باشد که بکام بگذاراند همه عمر
آتش نه نخست زاد در سوخته یی؟
بس اطلس آتشی دراند همه عمر