عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۶
بر آمد ز گلزار باد بهاری
بیاور می ارغوانی، چه داری؟
بر ما ز تقصیرهای گذشته
چه عذر پذیرفته تر از می آری؟
چمن از که اندوخت این پادشایی؟
صبا از که آموخت این ساز گاری؟
ز غنچه دهانی و صد گونه خنده
ز بلبل زبانی و صد گونه زاری
نسیم سبک دست بر افسر گل
بگاورسۀ زر کند خرده کاری
زهی شوخ نرگس که با عمر کوته
گذارد شب و روز در شاد خواری
بسوک شکوفه هوا هر زمانی
بپوشد ز ابر آب بفتی بخاری
ز بس لطف و دلداری غنچة گل
که می کرد بالاله از غمگساری
خجل گشت نرگس ز رویش ازینست
که سر بر نمی دارد از شرمساری
همی خواست سوسن که تا عذر خواهد
ولیکن زبانش نمی داد یاری
سر از خواب مستی کنون بر ندارد
هر آنکس مه دارد دل هوشیاری
من و سیم و یار و حریف موافق
کسی را که باشد ، زهی بختیاری
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳
جایی که در بقا فرازست آنجا
رمح تو ز لاف سرفرازست آنجا
و آنجا که جواب مشکلی باید داد
شمشیر ترا زبان درازست آنجا
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
دردیست اجل که نیست درمان او را
بر شاه و وزیر هست فرمان او را
شاهی که بحکم دوش کرمان می خورد
امروز همی خورند کرمان او را
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
هر کو بشناخت مستی و پستی را
بفروخت بیک جرعۀ می هستی را
مانندۀ نرگس آنکه صاحب نظرست
بر دیدۀ خود جای کند مستی را
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
خواهی که هنر و ران نکودارندت
با مونس روزگار بگذارندت
هان تا ندهی کتاب خود را بکسان
ور نیز گروهای زرین آرندت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
دی توبت من ز آستین برزد دست
بشکست پیاله را د پنداشت که رست
امروز پیاله کمر کین در بست
و آمد بقصاص توبتم را بشکست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
تا هست ترا چراغ دانش در دست
از پای طلب همی نباید بنشست
تا روشن گرددت که این جان شریف
چون بگسلداز تو با که خواهد پیوست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
ای هست وزنیست برتر اندیشۀ ماست
زان سوی جهان جسم و جان بیشۀ ماست
پوشیده برهنه ایم و گریان خندان
زین روی چو شمع شب روی پیشۀ ماست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
امروز مرا ز چشم بارندگی است
تا شب زدلم رنج و پراکندگی است
نه فسق خوش و نه لذت بندگی است
پس مرگ چه باشد اگر این زندگی است؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۷ - فاجابه
خورشید غلام رای درخشندهٔ تست
هر کوست خداوند هنر بندهٔ تست
جویای کمالند بجان اهل هنر
و آنگاه بجان کمال جویندهٔ تست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
چون تیغ زند اجل سپرها هیچست
وین حشمت و جاه و مال و زرها هیچست
چندانکه بد و نیک جهان می بینم
نیکست که نیکست، دگرها هیچست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
بی مرگی اگر چه آشنایی مرگست
از دست مده که آن نوای مرگست
چندین نکنی کوشش اگر بشناسی
کآسایش زندگی بلای مرگست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
تیغ تو که لب تا لب او دندانست
دندان اجل در لب او پنهانست
در چشم حسودت ار چه آبی تنگست
بسیار جهانگیرتر از طوفانست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۸
گفتم: ز تو خوبتر درین شهر بسیست
گفتا که چو من بعالم اندر هم نیست
گفتم: نه همه چشم دو دارند ایشان
گفت آری، ولیکن نه همه چشم یکیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
بس که بشب مرا خروش و زاریست
در دیدۀ خفتگان ز من بیداریست
گر چشم ترا ز حال من نیست خبر
آن بی خبری او هم از بیماریست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
گر در دهن تو از فراخی سخنیست
آسوده ز گفت و گوی هر طعنه ز نیست
گر هست بچشم ما دهان تو بزرگ
ز آنست که آن دهان نه کوچک دهنیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۲
در روی زمین هیچ کست دشمن نیست
کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست
چون ساغر می جان بدهد از سر دست
خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۱
احدات زمانه را چوپایانی نیست
و احوال جهان را سر و سامانی نیست
چندین غم بیهوده بخود راه مده
کین مایةۀ عمر نیز چندانی نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۲
همچو نفس تو عمر فرسایی نیست
چون آرزوی تو باد پیمایی نیست
بر عمر بنای آرزو چند کنی؟
چون هیچ بنای عمر برجایی نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۱
گردون که همه گرد جفا می گردد
پیرامن رخت عمر ما می گرد
تیر اجل از شست رها می گردد
پشتم چو کمان از آن دو تا می گردد