عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۲
آن زلف خمیده را اگر راست کنم
زو کار دل خسته مگر راست کنم
با سنگ دل و چیره زبانست و لیک
روزی چو تو را زویش به زر راست کنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۵
اندر دل خود نقش تو پیدا نکنم
بر دیده خیالت آشکارا نکنم
خود دیده و دل خاک در تست ولی
من جای تو در دوزخ و دریا نکنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۹
هر شب ز غمت تازه عذابی بینم
در دیده به جای خواب آبی بینم
وان دم که چو نرگس تو خوابم ببرد
آشفته تر از زلف تو خوابی بینم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۵
انگشتریت بر دل خود کامه نهم
وز حلقۀ او هزار هنگامه نهم
از خون جگر نگین لعلش سازم
وزدیدۀ خود بدو دو بادامه نهم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۸
ما مهر تو بر میان جان دوخته ایم
وز هرچه نه یاد تو دهان دوخته ایم
با کیسه ای از میان تو لاغر تر
بس کیسه که ما در آن میان دوخته ایم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۲
چشم تو کزو در هوس یک نظریم
گفتم نظر از او به جانی بخریم
با جان بداده چون بهم در نگریم
باچشم تو همچو ابرویت سر به سریم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۵
دل گفت که روزی که قدح کش باشیم
آن روز ز صد گونه مشوّش باشیم
امروز بباغ با هم ار خوش باشیم
ترسم فردا بهم در آتش باشیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۶
در عشق تو زآنکه هست بیم کشتن
هر گه که ره گریز جویم ز تو من
باز آوردم غم تو مانندۀ شمع
بندی بر پای و رشته یی در گردن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۳
زان پس که فدای عشق تو کردم جان
بر من زچه خشمناکی ای جان و جهان
هرگز تو مرا چه داده یی جز دشنام؟
یا زآن تو من چه برده ام جز فرمان
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۱
آن غنچۀ دوشیزه نگر آبستن
از مهر شده بیک نظر آبستن
لعلی بهزار خرده زر آبستن
چون پیکانی بصد سپر آبستن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۴
زلف که گرفت خون من در گردن
انداخت کمند عشق در هر گردن
نشگفت اگر شکست سر تا پایش
روزی صد ره چو می فتد بر گردن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۷
ای کار دل از غمت روان پروردن
درد تو به ناز در نهان پروردن
شرطست به وعده‌ی تو جان پروردن
زیرا که به یاد جان توان پروردن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۳
ای دل، بخیال یار خرسندی کن
وی دیده، تو با سرشک پیوندی کن
ای عقل، فضولی تو ، خردمندی کن
زحمت ز سرم ببر، خداوندی کن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۸
شد دیده بعشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
زنهار اگر دلم نماند روزی
از دیده طلب کنید خون دل من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۷
ای وصف تو سرمایۀ گویایی من
مشغولی تو لگام خود رایی من
تا خاک سر کوی تو شد قبلۀ دل
یک خانه شد اندیشۀ هر جایی من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۰
جانا ز پی وصال چون گشت کنون
آمیزش ما ز ناخن و گوشت فزون
چون رک همه مغز استخوانم خون باد
گر با تو چو موی نایم از پوست برون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۱
هر شب ز غم تو ای غمت روز افزون
از نالۀ من بناله آید گردون
گر بر لب جیحون گذرم نیست کنون
خود می گذرد بر لب چشمم جیحون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۲
آن دل که نشد ز خطّت ای دوست برون
از دایره وصل نه نیکوست برون
با من رگ چشم دوش در خون باری
همچون رک چنگت آمد از پوست برون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۱
گفتی ز برای می که کمتر خور ازین
آخر بچه عذر بر نداری سر ازین؟
عذرم رخ یارو بادۀ صبحدمست
انصاف بده چه عذر زوشن تر ازین؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۷
در ساغر می گوهر دیرینۀ او
چون چهرۀ یارست در آیینۀ او
یا عکس لب ویست در دیدۀ من
یا خون دل منست در سینۀ او