عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
                
                                                            
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۹
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۲
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۳
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        این دغل دوستان که میبینی
                                    
مگسانند دور شیرینی
تا حطامی که هست مینوشند
همچو زنبور بر تو میجوشند
باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسهٔ رباب شود
ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود پنداری
بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست
راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند
                                                                    
                            مگسانند دور شیرینی
تا حطامی که هست مینوشند
همچو زنبور بر تو میجوشند
باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسهٔ رباب شود
ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود پنداری
بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست
راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۰
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۲
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۴
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۵
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۶
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۸
                            
                            
                            
                        
                                 سعدی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۴۰
                            
                            
                            
                        
                                 مولوی : مستدرکات
                            
                            
                                تکه ۲
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        قصابی سوی گولی گوشت انداخت
                                    
چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت
یکی ران دگر سوی وی افکند
بگفتا گاو مردهست این زهی گند
خدا بخشید آنچ اسباب کامست
تو گفتی چیست این؟ خود داد عامست
کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست
نسازد گول را بخل و سخاوت
که گردد هر دوش مایهٔ عداوت
گریز از گول اندر سور و ماتم
چو عیسی ای پدر والله اعلم
                                                                    
                            چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت
یکی ران دگر سوی وی افکند
بگفتا گاو مردهست این زهی گند
خدا بخشید آنچ اسباب کامست
تو گفتی چیست این؟ خود داد عامست
کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست
نسازد گول را بخل و سخاوت
که گردد هر دوش مایهٔ عداوت
گریز از گول اندر سور و ماتم
چو عیسی ای پدر والله اعلم
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۱ - عزل خواجه شهاب را خواهد
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۳ - در شکایت زمانه
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۴ - در مذمت فرمانبرداری از زن
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۸ - در هجا گوید
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۵ - مطایبه
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۶ - در شکایت زمان و حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
                                    
مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید
فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد
کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت
عافیت را کی تواند بود قامت منتصب
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب
زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب
                                                                    
                            مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید
فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد
کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت
عافیت را کی تواند بود قامت منتصب
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب
زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۷ - در قناعت و صبر گوید
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۴ - در هجو صفی محمد تاریخی
                            
                            
                            
                        
                                 انوری : مقطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۵ - در شکایت دنیا
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        ربع مسکون آدمی را بود دیو و دد گرفت
                                    
کس نمیداند که در آفاق انسانی کجاست
دور دور خشکسال دین و قحط دانشست
چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست
من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل
گر مسلمانی تو تعیین کن که سلمانی کجاست
آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید
تو زنخ میزن که در من گنج پنهانی کجاست
خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست
ای دریغا داعی چون نوح طوفانی کجاست
                                                                    
                            کس نمیداند که در آفاق انسانی کجاست
دور دور خشکسال دین و قحط دانشست
چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست
من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل
گر مسلمانی تو تعیین کن که سلمانی کجاست
آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید
تو زنخ میزن که در من گنج پنهانی کجاست
خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست
ای دریغا داعی چون نوح طوفانی کجاست