عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۴
عاشق شدن مرد زبون آمدنست
سر باختن است و سرنگون آمدنست
بر خویش برون آمدنت چیزی نیست
تدبیر تو از خویش برون آمدنست
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۶
گر از همگی خویشتن فرد شوی
در کعبهٔ جان محرم این درد شوی
ور همچو زنان دربن این بحر محیط
آبستن آن نظر شوی مرد شوی
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۷
آنرا که نظر در آن جهان باید کرد
پرواز ورای آسمان باید کرد
هرگاه که دولتی بدو آرد روی
در حال ز خویشتن نهان باید کرد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۸
چون نیستی تو محض اقرار بود
هستیت ز سرمایهٔ انکار بود
هر کس که ز نیستی ندارد بوئی
کافر میرد اگرچه دیندار بود
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۹
یا شادی دو کون غم انگار همه
یا ملکِ جهان مسلّم انگار همه
خواهی که وجودِ اصل تابد بر تو
کونین بکلّی عدم انگار همه
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۰
گر فقر شود ای که چه خوش خواهد بود
در دام مرو که کیسه کش خواهد بود
تا بودن ما عظیم ناخوش چیزی است
نابودنِ ما عظیم خوش خواهد بود
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۱
راهی که درو پای ز سر باید کرد
ره توشه درو خون جگر باید کرد
خواهی که ازین راه خبردار شوی
خود را ز دو کون بیخبر باید کرد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۲
آن جوهر پوشیده به هر جان نرسد
دشوار به دست آید و‌آسان نرسد
سر در ره باز و دست از پای بدار
کاین راه به پای تو به پایان نرسد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۷
گر بودِ خود از عشق نبودی بینی
از آتش او هنوز دردی بینی
ور عمر زیان کنی ز سرمایهٔ عشق
بینی که ازین زیان چه سودی بینی
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴۰
ای مانده به جان این جهانی زنده
تا کی باشی به زندگانی زنده
چون زیستن تو مرگ تو خواهد بود
نامرده بمیر تا بمانی زنده
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴۲
پیوسته به چشم دل نظر باید کرد
وانگه به درونِ جان سفر باید کرد
خواهی که به زیرِ خاک خاکی نشوی
از حالت زندگان گذر باید کرد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴۵
در عشق تو رازی و نیاز آوردیم
چون شمع بسی سوز و گداز آوردیم
چون درد ترا نیافتم درمانی
کُلّی خود را به هیچ باز آوردیم
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴۷
ما هر دو جهان زیر قدم آوردیم
بر قبهٔ افلاک علم آوردیم
چون درد ترا کم آمد آمد درمان
کلّی خود را زهیچ کم آوردیم
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴۸
گر ما همگی خویش چون ذرّه کنیم
خود را به وجود ذرّهای غرّه کنیم
ای قافله سالارِ عدم طبل بزن
تا بادیهٔ وجود را عَبْره کنیم
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۵۲
جانا چو ره تو راه ذُلّ و عِزْ نیست
کاریست که کار قادر و عاجز نیست
پس گم شدنم به و چنان گم شدهام
کامکان پدید آمدنم هرگز نیست
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۶۲
وقتست که بیزحمت جان بنشینم
برخیزم و بی هر دو جهان بنشینم
از عالم هست و نیست آزاد آیم
وانگاه برون این و آن بنشینم
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۶۳
از ننگ وجودم که رهاند بازم
تا من ز وجود با عدم پردازم
هرگه که وجود خود بدو در بازم
آن دم به وجود خود سزد گر نازم
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۶۴
بی جان و تنم جان و تنم میباید
بیآنچه منم آنچه منم میباید
با خویشتنم ز خویشتن بیخبرم
بیخویشتنم خویشتنم میباید
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۶۵
خوش خواهدبود، اگر فنا خواهد بود
زیرا که فنا عین بقا خواهد بود
این میدانم که بس شگرف است فنا
لیکن بندانم که کرا خواهد بود
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۱
آن راه که راه عالم عرفان است
بر هر گامی هزار دل حیران است
تا پیش نیایدت بنتوان دانست
بر هر قدمی هزار سرگردان است