عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۱
زان روز که در صدر خودی بنشستم
تا بنشستم به بیخودی پیوستم
دریای عدم شش جهتم بگرفتهست
من، یک شبنم، چه گونه گویم: هستم
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۲
اول همه نیستی است تا اول کار
و آخر همه نیستیست تا روز شمار
بر شش جهتم چو نیستی شد انباز
من چون ز میانه هستی آرم به کنار
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۴
هیچم من و در گفت و شنید آمدهام
در نیست پدید و بیکلید آمدهام
این نیست عجب که گم بخواهم بودن
اینست عجب که چون پدید آمدهام
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۵
این بیخودیی که من در آن افتادم
شرحش بدهم که از چسان افتادم
خورشید بتافت سایه دیدم خود را
برخاستم و در آن میان افتادم
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۶
ای دل! دیدی که هرچه دیدی هیچ است
هر قصّهٔ دوران که شنیدی هیچ است
چندین که ز هر سوی دویدی هیچ است
و امروز که گوشهای گزیدی هیچ است
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۴۷
ای بود تو پیوسته بنا بود آخر
تا کی باشی به هیچ خشنود آخر
از هیچ پدید آمدهای اول کار
گرچه همهای، هیچ شوی زود آخر
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱
آنها که در این پرده سرایند پدید
از پرده برون همی نمایند پدید
چون پرده براوفتد دران دریا خلق
غرقه نه چنان شوند کایند پدید
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲
هرچیز که آن برای ما خواهد بود
آن چیز یقین بلای ما خواهد بود
چون تفرقه در بقای ما خواهد بود
جمعیت ما فنای ما خواهد بود
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۴
تا نفس کم و کاست نخواهد آمد
یار تو به درخواست نخواهد آمد
آن میباید که تو نباشی اصلاً
کاین کار به تو راست نخواهد آمد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۵
آن را که درین دایره جانی عجب است
در نقطهٔ فقر بینشانی عجب است
هستی تو ظلمت آشیانی عجب است
وآنجا که تو نیستی جهانی عجب است
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۶
هرگه که بدان بحر محقّق برسی
در حال به گرداب اناالحق برسی
گر در همه میروی قدم محکم دار
تا گر همهای به هیچ مطلق برسی
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۸
فانی شده، تا بود، مشوّش نشود
باقی به وجود جز در آتش نرود
چون اصلِ وجودِ کلِّ عالم عدم است
هرکو به وجود خوش شود خوش نبود
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۰
چندین امل تو ای دل غافل چیست
چون رفتنییی درین سرا منزل چیست
چون عاقبت کار همه گم شدن است
آخر ز پدید آمدنت حاصل چیست
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۱
تا کی گردی ای دل غمناک به خون
از هستی خویش پاک شو پاک کنون
سی سال ز خویش خاک میکردی باز
دردا که نکردهای سر از خاک برون
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۳
هم راه تن و هم ره جان او گیرد
هر ذره که هست در میان او گیرد
از خویش چو در هستی او گم گردی
پیش نظرت همه جهان او گیرد
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۴
گر در هیچی مایهٔ شادی و بقاست
ور در همهای قاعدهٔ درد و بلاست
تا در همهای در همه بودن ز هواست
بگذر ز همه و هیچ میندیش که لاست
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۹
تا چند به خود درنگری چندینی
در هستی خود رنج بری چندینی
یک ذرّه چو وادید نخواهی آمد
خود را چه دهی جلوهگری چندینی
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۰
آن به که ز عقل خود جنون یابی باز
ور دل طلبی میان خون یابی باز
تا یک سر سوزن از تو باقیست هنوز
سر رشتهٔ این حدیث چون یابی باز
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۱
گر میخواهی که بازیابی این راز
بیخود شو و با بیخودی خویش بساز
چون بیخودیست اصل هر چیز که هست
تو کی یابی چو در خودی جوئی باز
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۳
آنجا که روی به پا و سر نتوان رفت
ور مرغ شوی به بال و پر نتوان رفت
از عقل برون آی اگر جان داری
کاین راه به عقل مختصر نتوان رفت