عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۰
ای آنکه دل شکسته جای تو بود
عالم همه پرتو لقای تو بود
گویند که نفی غیر اثبات حق است
نفی که کنم که او سوای تو بود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
زاهد که مواعظش بجز نیش نبود
صوفی که دمی بحالت خویش نبود
افسوس که مردان قلندر رفتند
گشتیم بسی اثر ز درویش نبود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
ای برتر از آنکه برتو ادراک رسد
یا وهم بلند و عقل چالاک رسد
ره در تو بغیر ما عرفناک نبود
عقلی که رسد به ما عرفناک رسد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
هر کس که رهی گزید رهبر نشود
هر حیه دری بدهر حیدر نشود
کی گام پی صفیعلی شاه نهد
تا مرد مجرد و قلندر نشود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
درویش اگر فنای فی‌ الله شود
ز اسرار وجود جمله آگاه شود
اما نرسد کسی باین رتبه مگر
بر وی نظری ز مرشد راه شود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
رفتن بخرابات حسابی دارد
رو همره آنکه فتح بابی دارد
این درس بمستی و خرابی خوانند
نه مدرسه‌ای و نه کتابی دارد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
میخانه ما گشاده با بی دارد
دلها همه را زنده بآبی دارد
نقصی نبود دلیل آبادی اوست
مانند صفی اگر خرابی دارد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
خوش آنکه حدیث کفر و ایمان نشنید
افسانه کافر و مسلمان نشیند
جز جام شراب و دست ساقی نشناخت
جز نان نگار و حرف جانان نشنید
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
باری ز جنون و عقل ما بار نشد
این باب بحیله بر کسی باز نشد
وین نقص کمال و کفر و دین کار نشد
وین یار بشیوه با کسی یار نشد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
هر لحظه صفی حساب ره باید کرد
چاه است بهر قدم نگه باید کرد
رحمت پی رحمت آید از رب غفور
اما نه گنه پی گنه باید کرد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
چون بود ظهور لازم ذات وجود
ظاهر شدنش هم از ره رحمت بود
امروز که شد بوصف رحمت ظاهر
نامی ز گنه نماند وین شد مشهود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
امید مراست ز آفرینده خود
کو عفو کند جرائم بنده خود
زیننده او عطاست و ز بنده خطا
هر کس کند آنچه هست زیبنده خود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
گویند گناه چونکه پیوسته شود
بر حق در بازگشت ما بسته شود
روزی صد اگر توبه بشکسته شود
حق این نشود که از عطا خسته شود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
ای لطف تو ار حوادث دهر ملاذ
باب کرمت رفته خلق معاذ
از حکم تو هست کار عالم بنظام
وز امر تو هست امر وحدت بنفاذ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
نیکی کنی ار بخلق منت مگذار
بیننی اگر از کسی بدی سهل شمار
آور بنظر که چشم نیکی ز خدای
می‌داری و هم بذی و هم بد کردار
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
شد عمر و بطبع خواهشم هست هنوز
صد نعل گنه در آتشم هست هنوز
با آنکه نه روی توبه مانده است و نه عذر
از دوست امید بخششم هست هنوز
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
ای باب هدایتت بخلقان همه باز
اشیاء همه را بدر گهت روی نیاز
هر چند کنم گناه آرم بتو روی
هر چند غلط کنم زه آیم بتو باز
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
ای آنکه بذات خود عظیمی و عزیز
کس را بکمال هستیت نیست تمیز
از فتنه نفس عالم حادثه خیز
جز بر تو صفی را نبود راه گریز
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
عمرت رود ارتمام برجرم و هوس
به زانکه رسد دمی جفای تو بکس
این خلق همه گیاه بستان حقند
گر سرو صنوبرند ور سنبل و خس
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
گر سالک عارفی و بی‌عیب و عبوس
بدخواه مباش بر مسلمان و مجوس
بر خلق نباشد ار ترا طبع کریم
آزرده مباد کز تو گردند نفوس