عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۳
این کاخ هزار در که باشد صد رنگ
نه ملک بقا باشد و نه جای درنگ
بیهوده میندوز زر و سیم وگهر
کز بهر نهادن چه تفاوت زر و سنگ
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۴
تا چند رخ از آز و شره پر آژنگ
تا کی به غرور و کبر استاد پلنگ
در دشت هوا سمند به بیهوده متاز
کاین وادی نیستی است ای دوست درنگ
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۵
از حسن تو ای فارس میدان جمال
آشوب و بلا فتاده در دست خیال
خوش باش که آفاق وجود ما شد
در راه تو از خون جگر مالامال
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
دی قاصد نامه ای که از منزل دل
آمد برت ای دل رگه تو محفل دل
از باده خدمتت مگر بیخود شد
کز یاد شدش بیان حال دل دل
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
یارب به حق محمد آن ختم رسل
آن سرور آفرینش آن سید کل
کز درگه فضل خود مرا ردنکنی
ای درگه تو درگه غایات سبل
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۱
اعیان جهان نیست پسند عاقل
جز مردم نادان ندهد بر او دل
چندانکه ره لهو و لعب آسان است
دل کندن جاهل است از آن مشکل
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
آیند ملائک سحر از عرش عظیم
از بهر طواف شه فردوس حریم
عمدا پر خود بردم مقراض زنند
شاید که به روضه تو گردند مقیم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۴
آئینه به کف حسن پرستی دیدم
چون روی ستاره پشت دستی دیدم
چشم سیهش ز باده گلگون شده بود
آهوی حنا بسته مستی دیدم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۶
از صحبت خلق دیده بر دوخته ام
وز لاله طریق صحبت آموخته ام
عیبم مکن ار به ظاهر افروخته ام
در باطن من نگر که چون سوخته ام
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۸
از نور رخ تو چون بیارایم چشم
از صیقل دیدار تو بزدایم چشم
از بیم فراق دیده بر هم نزنم
ترسم که نبینمت چو بگشایم چشم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۱
اشراق یکی راه فلک ساز کنم
تا اوج هوای قدس پرواز کنم
در هجرت اصفهان زانبازی عقل
یونان کده ها ز خاک شیراز کنم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۲
ای آنکه بجز رهت رهی نسپارم
بر دفتر فضل خود نویس ادرارم
جز وجه کریمت همه هالک خوانم
زین یک رمه هالک چه توقع دارم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
ای وقف غمت سراچه تنگ دلم
وین داغ ز سودای تو در چنگ دلم
خمخانه تهی مدار ازننگ دلم
رنگ می تو کجا و نیرنگ دلم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۵
این چرخ کدوئیست کهن باده منم
می در ته این سبو که افتاده منم
گر خود نظر از دیده تحقیق کنی
کاهی ست همه جهان و بیجاده منم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۰
با خون جگر ز شوق جانان گریم
با سیل بلا ز بیم هجران گریم
زین دیده بوالعجب بجانم تا چند
گاهی همه شعله گاه طوفان گریم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۳
بالعل تو تنگ های شکر چکنم
بازلف تو توده های عنبر چکنم
خود کافر و زلف کافر و دل کافر
من نیم مسلمان به سه کافر چکنم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
تا با غم دوست عهد صحبت بستم
عهد خود از این سوی برون نشکستم
آسوده ز غوغای جهان چون معنی
در خانه اندرون خود بنشستم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۸
تانیت صحبت وصالت بستم
قفل در کاخ نقد جان بشکستم
همچون معنی اساس و اسباب وجود
در خانه دل نهادم و بنشستم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۹
تسخیر ممالک معانی کردم
پیری ز خرد وام جوانی کردم
تا بوم و بر زمین عقل از قبسات
رشک طبقات آسمانی کردم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
در گلشن ایجادم اگر خار توام
بی قدر متاعم و به بازار توام
مخلوق توام اگر چه طاعت نکنم
در کار تو نیستم ولی کار توام