عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲
گر مهر علی بسینه داری خوشباش
ویرانه صفت دفینه داری خوشباش
روزی که شوند غرق یم ناخلفان
تو نوح صفت سفینه داری خوشباش
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳
چون گنج نهان کن غم پنهانی خویش
منما بکسی بی سروسامانی خویش
جمعیت خاطر خود ار می‌طلبی
با غیر خدا مگو پریشانی خویش
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵
قومی به جهان ز حب دینی محظوظ
خلقی بخیال خلد و طوبی محظوظ
ارزانی آن دو فرقه باد این دو مقام
مائیم فقط به عشق مولی محظوظ
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶
کردیم اگرچه عمر بیهوده تلف
جز نامه‌ی معصیت نداریم به کف
از محشرمان هیچ غمی نیست که ما
هستیم غلام درگه شاه نجف
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷
ای کرده به درگه تو جبریل نزول
وی بر همه ما خلق ز خالق تو رسول
تو عقل کلی و مهر گردون صلاح
اجزاء تواند و ذره‌های تو عقول
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
ای داده مرا وجود از کتم عدم
پرورده بصد هزارگون ناز و نعم
باور نکنم بحق خود قهر تو را
چون از تو ندیده‌ام بجز لطف و کرم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۹
ای ساقی ماه وش در این ماه صیام
ده باده که روزه بهر من گشت حرام
افطار کن که دیده ز ابرو ورخت
هم شکل هلال دید و هم ماه تمام
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳
یا شاه نجف مخواه مضطر گردم
محروم ز فیض عام این در گردم
با دست تهی نزد کریم‌ آمده ام
مپسند که با دست تهی برگردم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
هرچند طریق تجربت پیمودم
در نیک و بد خلق نظر بنمودم
کس را به گناه خود ندیدم یعنی
از جمله گناه‌کارتر من بودم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
یا پیر مکن ز درگه خود دورم
میدار به لطف دائمت مسرورم
من کلب در تو هستم ای شیر خدای
مگذار سگ نفس کند مقهورم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
گر غرق گناه است ز سر تا قدمم
با چون تو کریمی از گنه نیست غمم
هر چیز به مستحق آن چیز رسد
من عاصی و مستحق تو را بر کرمم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
هرچند من از سم گنه مسمومم
بر درگه دوست ز آبرو محرومم
دانم که شود لطف حقم شامل حال
چون کلب در چهارده معصومم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
رفتم بدر خدای خود توبه کنم
وز هر گنه و خطای خود توبه کنم
تحقیق گناه می‌نمودم دیدم
باید ز ثوابهای خود توبه کنم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
عمرم همه صرف شد بغفلت چه کنم
شد حاصل عمرم گل حسرت چه کنم
من آن کف خاکم که تو گفتی یارب
با این کف خاک غیررحمت چه کنم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
ای آنکه منت کمنیهٔ درگاهم
وی آنکه به حق شدی دلیل راهم
بر آنچه نمودی آگهم ثابت دار
وز آنچه نه آگهم بکن آگاهم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
ای خسرو طوس ای‌امام مسموم
ای همچو قضا قدر بحکمت محکوم
خواهم ز تو آنچه خویشتن میدانی
ای شاه مکن گدای خود را محروم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
خواهی که ز توحید نمانی محروم
میکوش به درک فیض و تحصیل علوم
آنگاه رسی به کام دل کاندر تو
گردید یکی عالم و علم و معلوم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
یکچند به دنیای دنی دل بستیم
یکچند به‌ام ید جنان جان خستیم
دیدیم دو عالم شده بار دل ما
رستیم ز خویش و از دو عالم رستیم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
شاها به توما دیده احسان داریم
مهر تو سرشته در دل و جان داریم
غیر از تو نداریم به کس روی نیاز
موریم و نظر سوی سلیمان داریم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
عمریست که دم بدم علی میگویم
درحال نشاط و غم علی می‌گویم
تا حال علی گفته‌ام انشاءالله
در باقی عمر هم علی می‌گویم