عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
شاهنشهی خلق جهان نتوان کرد
حمّالی این بار گران نتوان کرد
سر در ره این گنده کسان نتوان کرد
پاکاری این کونِ خران نتوان کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
بر پای بت، از نیاز پیشانی زد
ناقوس فرنگ، در صنم خوانی زد
در حیرتم از دل، که به این سیرت و شان
بی شرم چه سان لاف مسلمانی زد؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۹
گر نوح و دعای غرق، این دم می شد
دنیا یک دم به کام آدم می شد
تا این همه کثرت اندکی کم می شد
طاعون خری، کاش به عالم میشد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۰
هرگه سخنی برلب اظهار رسد
بی مایه عزیزیش، طلبکار رسد
دزدند ز ما و می فروشند به ما
این راست بود که حق به حق دار رسد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
افسرده دمان عهد ما، رشک یخند
با خلش ؟ میخ نعل بند زنخند
غارتگه ربزه شاعران مزرع ماست
این جانوران، مزرع ما را ملخند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۶
تا چند ز اشک بر رخم رنگ آید
مینای حیات به که بر سنگ آید
با خلق زمانه، زندگانی امروز
در زیر یک آسمان مرا ننگ آید
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۱
بی پا و سران که هرزه گردی دارند
بر مرکب وهم، ره نوردی دارند
نقشی ز عیار قلبشان کس نزند
از سکهٔ زر، سکهٔ مردی دارند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۲
ابنای زمان دُرد و صفا را ندهند
هرگز پر کاه کهربا را ندهند
این قوم، ولینعمت امثال خودند
تا سگ بود، استخوان هما را ندهند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۸
زین پیش فلک چنین دل آزار نبود
هر مفعولی، فاعل مختار نبود
امروز به پشم و پنبه کار افتاده ست
مردی اول به ریش و دستار نبود
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۲
گر ترک کم و بیش کنی اولی تر
خو با دل درویش کنی، اولی تر
تا چند دوی بر درِ دونان پی وام؟
وام از شکم خویش کنی اولی تر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۳
از خصمی روزگار بی مهر و تمیز
تا چند زنیم سینه بر خنجرِ تیز؟
نی ناخن تدبیر و نه بازوی ستیز
نه جای شکیبایی و نه پای گریز
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۱
این خرقهٔ پر زرق و ردای سالوس
ای دل به کجا برم؟ کزو به ناقوس
ازکشتهٔ خود به کف درین دشت سراب
جز آبلهٔ دانه ندارم، افسوس
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۸
جمعیت خویش را پریشان کردم
دل، بر سر جسم تیره ویران کردم
از کعبه تمام عمر دزدیدم خشت
تعمیر کلیسیای گبران کردم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۱
حال دل آسوده دلان سوخت دلم
بی دردیِ این بی خبران سوخت دلم
درد دل هیچکس مرا کار نکرد
بر حال سلامت طلبان سوخت دلم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۵
ای بندهٔ دهرِ دون نواز گنده
با ک..ن خری ساخته، چون خربنده
از پستی و سرمستی و دیوانگیت
دشمن در خنده، دوستان شرمنده
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
تا چند حزین اسیر ماتم شده ای؟
با خلق زمانه از چه همدم شده ای؟
چون یار موافقی ندیدی، ز چه رو
در بند منافقان عالم شده ای؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۱
آلودهٔ زهد کرده ام دامانی
وجّهت مِنَ المسجدِ نحو الحانِ
ما رخت ز کوی نیکنامی بردیم
نستودِعُکُم معاشر الاخوانِ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۲
زاهد، از عشق، دین به افسون نبری
روی ورع از میکده، گلگون نبری
تر ساخته‌ای دامن تقوا از می
زبن آب، گلیم زهد بیرون نبری
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۳
تا چهره ز اشک ارغوانی نکنی
در محفل عیش، گل فشانی نکنی
هرگز چون شمع، جا به بزمت ندهند
گر با همه کس چرب زبانی نکنی
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵
سلطان همّتم، ز جهان شسته دست را
چون سیل، پشت پا زده ام خاک پست را
انصاف، کار محتسب روزگار نیست
یکسان کند معامله، هشیار و مست را
مشکل که پر کند ز تهی کاسگی حزین
این مشت خاک، دیده دنیاپرست را