عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۹
گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا
هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا
هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو
اگر ببینم بر مهر او نگین ترا
به تیغ هندی گو دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا
اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت
زبان من به روی گردد آفرین ترا
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۰
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۴
ای روی تو چو روز دلیل موحدان
وی موی تو چنان چو شب ملحد از لحد
ای من مقدم از همه عشاق چون تویی
مر حسن را مقدم چون از کلام قد
مکی به کعبه فخر کند مصریان به نیل
ترسا به اسقف و علوی به افتخار جد
فخر رهی بدان دو سیه چشمکان تست
کامد پدید زیر نقاب از بر دو خد
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۱
مرا تو راحت جانی معاینه نه خبر
کرا معاینه آمد خبر چه سود کند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۷
خوش آید او را چون من بناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۴۶
نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
تو چو صاحب عطایی طلب منست از تو
چو تو غالبی بهر کس به تو خویش می‌سپارم
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۴۸
همه جمال تو بینم چو دیده باز کنم
همه تنم دل گردد که با تو راز کنم
حرام دارم با دیگران سخن گفتن
کجا حدیث تو آمد سخن دراز کنم
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۶۲
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
سعدی : مفردات
بیت ۴
کس نیست که مهر تو درو شاید بست
پس پیش تو ناچار کمر باید بست
سعدی : مفردات
بیت ۲۳
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند
سعدی : مفردات
بیت ۴۲
دو عاشق را به هم بهتر بود روز
دو هیزم را به هم خوشتر بود سوز
سعدی : مفردات
بیت ۵۶
خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم
برخاستی و به دیدنت زنده شدیم
سعدی : مفردات
بیت ۷۳
تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی
نقاب از بهر آن باشد که روی زشت بربندی
سعدی : مفردات
باقی مفردات
می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست
تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟
از روی نکو صبر نمی‌شاید کرد
لیکن نه به اختیار می‌باید کرد
می‌شنیدم به حسن چون قمری
چون بدیدم از آن تو خوبتری
و رب غلام صائم بطنه خلا
و میزانه من سؤ فعلته امتلا
علیک سلام الله ما لاح کوکب
و ما طلعت زهر النجوم و تغرب
و کل بلیغ بالغ السعی فی دمی
اذا کان فی حی الحبیب حبیب
دع الجواری فی الدماء ماخرة
ان الرواکد تحتاج المقاذیفا
سلام علیکم اهل بیت کرامة
و مقصد محتاج و مأمن خائف
و لو ان حبا بالملام یزول
لسمعت افکا یفتریه عذول
تبعته العیون حیث تمشی
و علی مثله من العین یخشی
تلتقی ارضا بأرض و بدیلا عن بدیل
انما یثقلنی من فضلکم قید الجمیل
کتبت لیبقی الذکر امم بعدی
فیاذا الجلال اغفر لکاتبه السعدی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۲۵
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۲۷
تا می‌توان گرفتن، ای دلبران به گردن
در دست و پا مریزید، خون حلال ما را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۶
در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعل شراب آلود نگذارم ترا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۷
از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
دست گل چیدن ندارم، خار دیوارم ترا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۸
آنقدر همرهی از طالع خود می‌خواهم
که پر از بوسه کنم چاه زنخدان ترا!
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۷۹
به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را