عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
نیمی ز تنم کمان شد و نیمی تیر
نیمی ز دلم جوان شد و نیمی پیر
بسیار عنا خوردم بر چشمه شیر
از چشمه شیر من برون آمد قیر
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
گر روز قضا خدا ترا پرسد باز
گوید که چرا کردی بر عاشق ناز
تو عذر چه داری بر او عذر بساز
خواهنده تو مگر که من باشم باز
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
آن بت که بهین لفظ بود دشنامش
از حسن و لطافتست هفت اندامش
آن بد که نمود بنده را بادامش
بنمود بجنگ هفتخوان هم نامش
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
تا با تو شدم ز گردش دهر همال
هر روز مرا بسر زند دهر همال؟
ای یار مرا بیک زبان ده ره مال
تا بسپارم بچون توئی دو ره مال؟
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
دیدم صنمی ز نور باری نه ز گل
دیدم پسری به روی محراب چو گل
زوبین بدور و فکنده آن مهر گسل
از دیده به جان بر زند از دست بدل
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹۰
ما دل ز هوای مهر تو ببریدیم
مهر تو فروختیم و دل بخریدیم
از جور و جفا و کین تو آن دیدم
کز هیچکسی بداستان نشنیدیم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
ما دل ز وفا و مهر تو برداریم
بر آب نگار بی هده ننگاریم
ما دل بهوای آن کسی نسپاریم
کز صحبت او بچشم مردم خواریم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
روی تو گل و بوی تو نسرین دارم
من عشق و نبید خوردن آیین دارم
من تا بزیم همیشه کار این دارم
من مهر تو کیش و عشق تو دین دارم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
از کبر دلا دست بعیوق مزن
لافی که زنی ز دست معشوق مزن
افتاده هجرانی گوئی که نیم
ای دل بهزیمت اندرون بوق مزن
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
در کار جهانیان گشاد است از تو
رنجات گنجست و جور داد است از تو
اندر دل هرکه هست یاد است از تو
شادیش مباد آنکه نه شاد است از تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
ای دوست مرا به دشمنان دادی تو
وز مهر و هوای دشمنان شادی تو
گر زینت بتخانه نوشادی تو
یکباره ز چشم من بیفتادی تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
ای مایه نیکوئی مقام دل تو
بند سر زلف تست دام دل تو
هر چند شد از بدی دلت سخت پریش
آخر برسی تو هم بکام دل تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
گر بنده بدم کنون شدم یکره شاه
مانده شود از پیاده بر یکره شاه
تا بر تو عروس من شود یکره شاه
تا از غم تو شوم همی یکره شاه
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
برداشت بت من از سر آن چتر سیاه
زان پس که دل سپاه بس برد ز راه
عمدا بر صوفیان شد آن شمع سپاه
تا توبه صوفیان کند نیز تباه
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۹
گر سوی هوا دلم همی جوید راه
پیوند مرا سوی زمین آمد ماه
بر سنبل و بر سمن بیفزاید جاه
کز سنبل و از سمن شود ماه تباه؟
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۰
دوش آمد دست سوده و آسوده
آسوده ز رنج و مشک بر مه سوده
پالوده ز دست با سلخ آلوده؟
آلوده ز شادی و ز غم پالوده
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
ای عالم علم جاودان از درگاه
دربان ملک مرا براند از درگاه
چون قصد سلام داشتم چندین راه
از بهر سلام کرده ام چندین گاه
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
ناگه ز درم در آمد آن سرو سهی
پر غم دل من کرد ز هر غصه تهی
از نار و بهیش یافتم روزبهی
بسپرد بیکبار بمن نار و بهی
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۶
تا جامه مدح تو بپوشید رهی
با چرخ ستمکاره بکوشید رهی
تا از تو حدیث خوش نیوشید رهی
از شیر ژیان بدوشید رهی
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۸
هرگه که کنی مصاف لشگر شکنی
وز خشم و رضات شهد و شکر شکنی
هر روز یکی سپاه دیگر شکنی
گر قصد کنی جهان بهم برشکنی