عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
ای پیر شکسته توبه سست نهاد
تا کی بهوای دل دهی عمر بباد
گیرم ز خدا و خلق شرمت نبود
شرمنده خود نمیشوی شرمت باد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
گر رخش هوای دل اسیرت نبود
افتی بچهی که در ضمیرت نبود
مرکب به نشیب آرزو تیز مران
برتاب عنان که بار گیرت نبود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۵
شهوت نهلی که چون شرابت ببرد
برتاب عنان و گرنه تابت ببرد
اندازه چو جام عدل از دست مده
افراط مکن و گرنه آبت ببرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
کس در پی آزار دل افکار مباد
وز محنت شهوت دل کس زار مباد
در قید فتد سگی که شهوت راند
در لذت نفس کس گرفتار مباد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
آدم که بعشق محرم یار بود
در احسن تقویم سزاوار بود
هر گه که بشهوت آید از عشق فرو
در اسفل سافلین گرفتار بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
آنانکه بخوبی زنان مینازند
با صورت دیوار نظر میبازند
جز صورت دیوار چه خواهد بودن
شکلی که بسرخی و سفیدی سازند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
این غره عمر عاقبت سلخ شود
گر صاحب عمر خسرو و بلخ شود
در غره بود غره بشیرینی عمر
چون سلخ شود ببین که چون تلخ شود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
گلزار جهان که غیر خارش نبود
امید گلی ز نوبهارش نبود
صاحب نظر اعتبار کاهیش نکرد
کورست که چشم اعتبارش نبود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
گردون تن ما چه خانه جان میکرد
از بهر چه ساخت چونکه ویران میکرد
اینخاک چه گل کرد؟ که هم خاک شود
وین جمع چه ساخت چون پریشان میکرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۵
نقش سخنم بنقش نقاش بود
جان است ولی نهان ز اوباش بود
روزی که اجل طلسم ما را شکند
این گنج نهان بر همه کس فاش بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
تا رهزن خواب در سرایت نبرد
بیدار نشین که هوش و تابت نبرد
گر ره ببری که ذوق بیداری چیست
حقا که دگر ز ذوق خوابت نبرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
عمر تو اگر بخواب غفلت گذرد
آن عمر کسی بزندگی کی شمرد
گر فهم کنی که ذوق بیداری چیست
شاید که گر ز ذوق خوابت نبرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۹
هر چیز که در علم تو معلوم بود
موجود باشد اگر چه معدوم بود
نخل دو جهان شکستن و ساختن
در دست ارادت تو چون موم بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
پروانه تر از شمع روشن طلبد
موسی ز چراغ نخل ایمن طلبد
نقد تو برون ز گنج دل نیست ولی
از دل طلبم من و دل از من طلبد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۱
مست تو کسی بود که چون آه کند
جانرا بغبار آه همراه کند
هر کس که کند نفی خود اثبات تو کرد
اثبات تو نفی ما سوی الله کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۲
هر چیز که در جهان نمودی دارد
کی پیش بقای حق وجودی دارد
در بحر وجود هر که زد چو حباب
آخر عدمست دیر و زودی دارد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۳
در راه حق انبیا چو انجم گشتند
یعنی همه رهنمای مردم گشتند
خورشید عرب چو سر زد از مشرق غیب
ایشان همه در ظهور او گم گشتند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
از آل علی هر چه ترا دل باشد
از شاه خراسان همه حاصل باشد
در موسی و سی و نه خلف فرقی نیست
ایشان چلشان یکی یکی چل باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۶
بر مهر علی خوش نفسان میجوشند
بر غیر علی هیچکسان میجوشند
انس مگس نحل به میر نحل است
بر کون خران خرمگسان میجوشند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
با علم خدا عین یقین میباید
چشم و دل و عقل خرده بین میباید
هر چیز که گویی به ازین میباید
حقا که چنین نیست چنین میباید