عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱۲ - التوبه
گر تو به سر راه خرد وانرسی
در درد بمیری به مداوا نرسی
هر شب گویی که توبه فردا بکنم
توبه که کند گر تو به فردا نَرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱۳ - الصّوم
با دیده درآی و صنع ربّانی بین
و آسایش شیخ اوحد کرمانی بین
تو طالب آب و نانی، ای بیچاره
یک روز به روزه باش و سلطانی بین
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱۴ - الحج
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبهٔ صورتی و یک کعبهٔ دل
تا بتوانی زیارت دلها کن
که افزون ز هزار کعبه آید یک دل
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱۹ - الحج
مرهم طلبی به گرد دل‌ریشان گرد
با محتشمی به گرد درویشان گرد
کعبه به حقیقت دل درویشان است
حَجّت باید، گردِ دل ایشان گرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۰ - طلب الآخرة
تا وسوسهٔ عشق مهیّا نشود
بی صدق و صفا عیش مهنّا نشود
دنیا ندهی زدست و دین می طلبی
این هر دو به یک جای مهیّا نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۱ - طلب الآخرة
فرزانهٔ سروران جهان بگزیند
در عالم تن بقای جان بگزیند
غافل عیشی که حاصلش یک نفس است
بر لذّت عیش جاودان بگزیند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۲ - طلب الآخرة
چون از شدگان یکی نمی آید باز
خیز ای شدنی تو نیز رفتن را ساز
چیزی که حقیقت است مشناس مجاز
بی توشه مرو دلا که راهی است دراز
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۴ - طلب الآخرة
ملک طلبش بهر سلیمان ندهند
منشور غمش بهر دل و جان ندهند
دنیا طلبان زآخرت محرومند
کاین درد به طالبان درمان ندهند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۵ - طلب الآخرة
ترسم که اگر در طلبش نشتابی
بر آتش حسرت دل خود را تابی
تا اینجایی ترک خوش آمد می کن
تا هر چه به آمده است آنجا یابی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۶ - الصدق
با صدق تو زخم همچو مرهم باشد
با صدق مرا انده دل کم باشد
اندر ره حق اگر تو صادق باشی
ملک دو جهان تو را مسلّم باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۷ - الصدق
ای دل سررشتهٔ اَمَل کوته کن
خود را زبد و نیک جهان آگه کن
اول قدمی به صدق اندر ره نه
وانگاه حدیث رهروان کوته کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۰ - الصدق
صدق است که مرد را همی بخشد جان
از صدق بود همیشه دشوار آسان
ای دوست در آن کوش که صادق باشی
از صدق ملک شود حقیقت انسان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۱ - الصدق
گر قصد کنی به رفتن راه وصال
صدقی باید رفیق تو در همه حال
علم است و عمل زاد تو لیکن با صدق
بی صدق عمل خسار و علم است وبال
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۲ - الصدق
از صدق رهانی دل خود را از حیف
وز صدق رهانی سر خود را از سیف
شاید که تو حدّ صدق از من پرسی
دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۳ - الصفا
گر یک نفس آن جان و جهان بتوان دید
عیش خوش و عمر جاودان بتوان دید
در آینهٔ رخش که روشن بادا
گردم بزنی صورت جان بتوان دید
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۵ - الصفا
رسمی است میان اهل دل دیرینه
کز کینه تهی کنند دایم سینه
در دل همه حلم و بردباری باید
صاحبدل ریش سینه اندر کینه
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۶ - الصفا
ای دل نه تویی که در صفایی نرسی
وز خوی بدت به آشنایی نرسی
خورد و خورش ارچه عادت تست بدان
هرگز تو بدین صفت به جایی نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۷ - الصفا
نه هر که میان ببندد از کفار است
یا هر زاهد زسبحه برخوردار است
چون دل به صفای حق نباشد روشن
در گردن شیخ طیلسان زنّار است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۸ - الصفا
طعم وحدت بدین دو تویی بخشی
پا بستهٔ بند و گفت و گویی بخشی
یک دل داری به صد هوس آلوده
وانگه زصفا نصیب جوییِ بخشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۹ - الصفا
از راه صفا هر که نصیبی یابد
هرگز به جواب هیچ بد نشتابد
هرگه که زقلّتین فزون گردد آب
هر جا که کدورتی بود برتابد