عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۱
هر چند بود کعبه اسلام کنون
در مرتبه از کنشت صد پایه فزون
زنهار بدین نیز به خواری منگر
کین هست هم از دائره کن فیکون
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
گر هست کسیکه حکم او هست روان
پس هر چه کند بنده تو از بنده مدان
فارغ شده اند از بدو از نیک جهان
ممکن نبود وقوع تغییر در آن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۳
در دیده دریا وشم آنجان جهان
تا رسته دندان گهر کرد عیان
رفت از پی گوهر طلبیدن دل من
با قافله ئی بسوی بحرین روان
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۴
خواهم در زهد را ازین پس بستن
بر تو به شکستن و بمی پیوستن
ای دختر رز مادر عیسی شده ئی
بکری و بفرزند طرب آبستن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
چون عاقبت الامر بباید مردن
جز یکدمه را نگه نباید کردن
گر تو غم نا آمده و رفته خوری
ای بس غم بیهوده که باید خوردن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۹
تا رفت ببرج آتشی کوکب من
از لرزه بهم نیاید لب من
خوشوقت تبم که درگه رنج مرا
دلگرمی من نکرد الا تب من
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۱
ای مونس چشم من خیال رخ تو
وی دانه مرغ روحم خال رخ تو
چون عاشق مهجور پریشان از چیست
زلفین تو چون یافت وصال رخ تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۵
نائی که سخن بود روان از لب او
در نی شکر آمد بفغان از لب او
لب بر لب نی نهاد و دم داد دمش
تا گفت که آمدم بجان از لب او
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۰
فرزند حسن ایدل و جانم با تو
گردون نگذاشت تا بمانم با تو
هر چند که غائبی دلم حاضر تست
هر جا که همی روم روانم با تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۱
ای نور دو دیده آن سزد مذهب تو
گر منبع تحقیق بود مشرب تو
آبستنی شب جهان میبینی
خوشباش چه دانی که چه زاید شب تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۵
تا بر در آرزو بود منزل تو
حل می نشود مسئله مشکل تو
دلرا بهوس کاسه هر آش مکن
تا جام جهان نمای گردد دل تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۶
ایدل کم این دیر کهن گیر و برو
ترک فلک بیسرو بن گیرو برو
نیک و بد تو پیشرو و رهبر تست
زینپس پی معنی سخن گیرو برو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۱
ای بس که جهان باشد و ما خاک شده
ز آلایش تن روان ما پاک شده
تن طوطی جانرا قفسی دلگیرست
طوطی ز قفس جسته بر افلاک شده
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۲
ایدل تو مپندار بجانی زنده
لطفیست الهی که بدانی زنده
گر با تو بود جان بکجا دارد جای
ور بیتو بود پس بچه مانی زنده
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۶
دائم سخن از صدق و صفا گفتن به
وز دامن دل گرد هوا رفتن به
از هر چه خردمند گزیند به جهان
کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن به
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۳
او شاه منست و من مرا ورا بنده
من خود همه اویم و بدو ماننده
چون از لبش آب زندگانی خوردم
مانند خضر همیشه باشم زنده
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۸
در عالم تحقیق کسی یابد راه
کز وحدت کاینات باشد آگاه
سرگشته مباش و گرد هر کوی مگرد
معبود تو هر چه هست آنست اله
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۲
ایدل ز جهان جان بسلامت بردی
از لوح ضمیر اگر طمع بستردی
در دور فلک که کاسه صافی گردد
هم ز اول خم همی دهندت دردی
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۱
ای گوهر پاک از کدامین کانی
کز غایت روشنی ز ما پنهانی
حرمان ز وصال تو هم از غفلت ماست
ما در طلب و تو در میان جانی
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۲
در صورت ما جمال خود می بینی
در دیده ما خیال خود می بینی
در سینه ما سرور خود مییابی
در کسوت ما وصال خود می بینی