عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲
دانی ز جهان چه طرف بربستم هیچ
وز حاصل ایام چه در دستم هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ
آن جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳
هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیه و نقد زندگانی همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴
خاقانی اساس عمر غم خواهد بود
مهر و ستم فلک بهم خواهد بود
جان هم به ستم درآمد اول در تن
و آخر شدنش هم به ستم خواهد بود
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸
خاقانی را جور فلک یاد آید
گر مرغ دلش زین قفس آزاد آید
در رقص آید چو دل به فریاد آید
در فریادش عهد ازل یاد آید
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱
درویش که اخلاق الهی دارد
در ملک وجود پادشاهی دارد
چون قدرت او ز ماه تا ماهی است
دانستن چیزها کماهی دارد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲
این چرخ بدآئین نه نکو می‌گردد
زو عمر کهن حادثه نو می‌گردد
از چرخ مگو این همه خاکش بر سر
کاین خاک نیرزد که بر او می‌گردد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴
خواهند جماعتی که تزویر کنند
از حیله طریق شرع تغییر کنند
تغییر قضا به هیچ رو ممکن نیست
هرچند که این گروه تدبیر کنند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۵
والا ملکی که داد سلطانی داد
من دانم گفت کام خاقانی داد
گفتم ملکا چه داد دل دانی داد
چون عمر گذشته باز نتوانی داد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
خواهی شرفت هردمی اعلا باشد
باشد طلب فروتنی تا باشد
با خاک نشینان بنشین تا گویند
هر چیز سبک‌تر است بالا باشد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲
خواهی شرف مردم دانا باشد
عزت مطلب فروتنی تا باشد
با صدر نشینان منشین کز میزان
هر سنگ سبک‌تر است بالا باشد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳
توفیق رفیق اهل تصدیق شود
زندیق در این طریق صدیق شود
گر راز مرا ندانی انکار مکن
تقلید کن آنقدر که تحقیق شود
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴
این بند که بر دلم کنون افکندند
نقبی است که بر خانهٔ خون افکندند
دل کیست کز او صبر برون افکندند
خیمه چه بود چونش ستون افکندند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵
آنجا که قضا رهزن حال تو شود
گر خانه حصار است وبال تو شود
چون رحمت حق شامل حال تو شود
صحرای گشاده حصن مال تو شود
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
درد سر مردم همه از سر خیزد
چون یافت کله درد قویتر خیزد
داری سر آن کز سر سر برخیزی
تا درد سر و بار کله برخیزد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹
ای صاحب رای کامل و بخت بلند
سعی تو برای مال دنیا تا چند
فردا که رود جان تو از تن بیرون
اعدا همه آن مال به عشرت بخورند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰
کو آنکه به پرهیز و به توفیق و سداد
هم باقر بود هم رضا هم سجاد
از بهر عیار دانش اکنون به بلاد
کو صیرفی و کو محک و کو نقاد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۴
دریاب که دل برفت و تن هم بنماند
وان سایه که بد نشان من هم بنماند
من در غم تو نماندم این خود سخن است
کاینجا که منم جای سخن هم بنماند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۵
آن تن که حساب وصل می‌راند نماند
و آن جان که کتاب صبر می‌خواند نماند
گر بوی بری که غم ز دل رفت، نرفت
ور وهم کنی که جان بجا ماند، نماند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۶
هرچند که از خسان جهان سیر آمد
روشن جانی از آسمان زیر آمد
خاقانی از این جنس در این دور مجوی
بر ره منشین که کاروان دیر آمد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۴
بخت ار به تو راه دادنم نتواند
باری ز خودم خلاص دادن داند
تا مانده‌ام ار پیش توام بنشاند
از غصه که بی تو مانده‌ام برهاند