عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۲
الهی در سر آب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم، در باطن خواهش در دریایی نشستم که آنرا کران نیست، بجان من دردیست که آنرا درمان نیست، دیدهٔ من بر چیزی آید که وصف آن بزبان نیست.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۶
الهی در دل ما جُز محبت مکار و بر این جانها جز الطاف و مرحمت مدار و بر این کشت ها جُز باران رحمت مبار.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۸
الهی بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را بباد نیستی در دادی.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۹
الهی همه آتشها محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۰
الهی مخلصان بمحبت تو مینازند و عاشقان بسوی تو میتازند، کار ایشان تو بسز که دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۱
الهی محبت تو گُلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۲
الهی از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامهٔ بلا بُریدم و پردهٔ عافیت دریدم.
یارب ز شراب عشق سرمستم کن
وز عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه به جُز عشق خودت تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پا بستم کن
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۳
الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جملهٔ خاکسارانم و خاک بر سر.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۴
الهی مرا دل بهر تو در کار است وگر نه مرا با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۵
الهی تا بتو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم
نی از تو حیات جاودان می خواهم
نی عیش و تنعم جهان می خواهم
نی کام دل و راحت جان می خواهم
هر چیز رضای تُست آن می خواهم
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۶
الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام از مقیمان این آستانه ام، آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۷
الهی در سر خمار تو داریم در دل اسرار تو داریم و بزبان اشعار تو داریم ف اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸۸
الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ف خواست خواست تو است من چه خواهم.
گر درد دهد بما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آنچیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر بخوبی و بدی
مقصود رضای او خشنودی اوست
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹۱
الهی از کُشتهٔ تو خون نیاید و از سوختهٔ تو درد، کُشتهٔ تو بکُشتن شاد است و سوختهٔ تو بسوختن خوشنود
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹۲
الهی روی بنما تا در روی کسی ننگریم و دری بگشی تا بر در کس نگُذریم.
پیوسته دلم دم ار رضای تو زند
جان در تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
از هر بر گی بوی وفای تو زند
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹۶
الهی قبلهٔ عارفان خورشید روی تو است و محراب جانها طاق ابروی تو است و مسجد اقصی دلها حریم کوی تو است، نظری بسوی ما فرما که نظر ما بسوی تو است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹۹
الهی از هیچ همه چیز توانی و از همه چیز بهیچ نمایی که گویم چنین یا چنانی تو آفرینندهٔ این و آنی.
ما را سرو سودای کس دیگر نیست
از عشق تو پروای کس دیگر نیست
جُز تو دگری جای نگیرد در دل
دل جای تو شد جای کس دیگر نیست
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰۱
الهی بفضل خود قایمی و بشکر خود شکور، بعلم عارف نزدیکی و از وهمها همه دور.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰۳
الهی اگر عبدالله را خواهی گداخت دوزخی باید پالایش او را و اگر خواهی نواخت بهشت دیگر باید آرایش او را.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰۵
الهی اگر کاسنی تلخست از بوستان است و اگر عبدالله مُجرمست از دوستان است.