عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۵
از حادثه ها اگر چه باشم دلتنگ
وز واقعه ها اگر چه دارم صد رنگ
کارم بنواشود چو پیدا گردد
رخسارۀ دختر رز از پردۀ چنگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۷
مطرب به صبوح داد آگاهی چنگ
تا بنیوشد سماع خر گاهی چنگ
از نالۀ چنگ عالمی بخروشید
فریاد ز نالۀ سحرگاهی چنگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۹
کردم بهوس عمارتی اندر دل
وز آلت و ساز کار بودم غافل
از خاک بخون دل گلی حاصل شد
وز بی کاهی چو خر بماندم در گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۳
آتش چو فکند باد در خرمن گل
بر خاک چکید آب پیراهن گل
ای ساقی می دست تو و دامن گل
وی دختر رز خون تو در گردن گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۴
ای دل همه جام عاشقی نوش چو گل
پیوسته لباس عاشقی پوش چو گل
پون شمع زبان آتشین دارد عشق
زنهار مباش پنبه در گوش چو گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۶
وقتست که دل کند منوّر قندیل
آب آرد بر دهان ز آذر قندیل
سنگ اندازی کنیم امروز چنان
کافتد آن سنگ روزه را در قندیل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۰
گر چاشنی غمش بیابی یک دم
هرگز نخوری تو از پی شادی غم
شادی غم اوست خود ولیکن چه کنم ؟
چون تو غم و شادی نشناسی از هم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۳
ای شب بستان درازی از صبح بوام
مگذار که باز خندد امشب لب بام
در عمر خود امشبم بدام آمد مرغ
گر صبح بخندد بر مد مرغ از دام
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۴
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا برداری کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین بهمست
این از لب یار خواه و آن از لب جام
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۳
من دوش شراب ارغوانی خوردم
با یار بکام دوستکانی خوردم
تاریکی شب شاهد حالست که دوش
من با خضر آب زندگانی خوردم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۵
گر آب خورم درد شود بر جگرم
ور خواب کنم گرد شود در بصرم
هرج آن سبب راحت خود می شمرم
رنجم همه زانست چو در می نگرم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۹
از بس که زیاد نیستی تاب خورم
چون کوزه ز حرص آتش ناب خورم
چون چنگ زمعدۀ تهی می نالم
چون تیغ همی ز آشنا آب خورم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۰
بر من که ازین پس غم عالم نخورم
شادیّ و غمش تا بتوانم نخورم
گر تاج نهد بر سر من دم نخورم
ور نیز کلاهم ببرد غم نخورم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۴
در گریه چو با اشک ز بودن آید چشم
با اشک ز خویشتن برون آید چشم
امروز ز چشم آب روان می آید
تا خود پس ازین ز چون آید چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۶
نه گفته بدی عهد مزور نکنم
کس را بجهان با تو برابر نکنم
من خود بمیان عبد دار می گفتم
گر گونه فرو بری که باور نکنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۷
می باز خورم و لیک مستی نکنم
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم زمی پرستی چه بود؟
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۹
بی آنکه مراد خویش حاصل کردیم
سرمایۀ عمر خیره باطل کردیم
بیهوده پی هوا دل می برفتیم
تا جان عزیز در سر دل کردیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۵
دل گفت که روزی که قدح کش باشیم
آن روز ز صد گونه مشوّش باشیم
امروز بباغ با هم ار خوش باشیم
ترسم فردا بهم در آتش باشیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۲
ماییم نگین خاتم جان ماییم
ماییم که بیگار خرد فرماییم
در آتش غم چو شمع از آن فرساییم
کز جسم بکاهیم و بجان افزاییم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۳
ای مدح تو آورده قلم را بسخن
وی ناطقه در وصف کفت بسته دهن
چون هر سخن آوری سخن از تو برد
پس چون سخن آوری کنم پیش تو من؟