عبارات مورد جستجو در ۷۹۷۷ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۶۲ - نیز در حق شمس الدین
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۶۳ - در حق جمال الدین
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
بپیش جود تو حاتم شده بخیل بخیل
همه نهاد تو در حق نتیجهٔ توحید
همه حدیث تو در دین قرینهٔ تنزیل
نهاده سهم تو در گردن نوایب غل
کشیده خوف تو در دیدهٔ حوادث میل
عزایم تو شده ملک را بفتح بشیر
مکارم تو شده خلق را برزق کفیل
ز کوه حلم تو یک ذره اند جودی و طور
ز بحر علم تو یک قطره اند دجله و نیل
غلام لفظ بدیع تو در صدف لؤلؤ
حسود نعل سمند تو بر فلک اکلیل
ولیت را زند اقبال چنگ در دامن
عدوت را فگند چرخ سنگ بر قندیل
بجنب رأی تو چون سایه ای نماید مهر
بپیش باس تو چون پشه ای نماید پیل
بزرگوارا ، شخص من از تو شد زنده
ازان سپس که بتیغ زمانه بود قتیل
بسعی تست همه عز من ظریف و بلند
زجود تست همه مال من کثیر و قلیل
همی نمایی تبجیل بی قیاس ، و لیک
همی فزاید تبجیل من همه تحجیل
بمن عطای جزیلت رسید و حاصل شد
بدان عطای جزیلت بسی جزای جزیل
ز من ثنای جمیلست بس درین دنیی
که خود بعقبی یابی بسی ثواب جمیل
همیشه تا که بود اندرین سرای فنا
یکی ز بخت عزیز و یکی ز چرخ ذلیل
بباغ لهو رخ ناصح تو باد چو گل
ز زخم دست بر حاسد تو باد چو نیل
همیشه پشت تو و گردن تو باد قوی
که پشت شرک شکستی و گردن تعطیل
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
بپیش جود تو حاتم شده بخیل بخیل
همه نهاد تو در حق نتیجهٔ توحید
همه حدیث تو در دین قرینهٔ تنزیل
نهاده سهم تو در گردن نوایب غل
کشیده خوف تو در دیدهٔ حوادث میل
عزایم تو شده ملک را بفتح بشیر
مکارم تو شده خلق را برزق کفیل
ز کوه حلم تو یک ذره اند جودی و طور
ز بحر علم تو یک قطره اند دجله و نیل
غلام لفظ بدیع تو در صدف لؤلؤ
حسود نعل سمند تو بر فلک اکلیل
ولیت را زند اقبال چنگ در دامن
عدوت را فگند چرخ سنگ بر قندیل
بجنب رأی تو چون سایه ای نماید مهر
بپیش باس تو چون پشه ای نماید پیل
بزرگوارا ، شخص من از تو شد زنده
ازان سپس که بتیغ زمانه بود قتیل
بسعی تست همه عز من ظریف و بلند
زجود تست همه مال من کثیر و قلیل
همی نمایی تبجیل بی قیاس ، و لیک
همی فزاید تبجیل من همه تحجیل
بمن عطای جزیلت رسید و حاصل شد
بدان عطای جزیلت بسی جزای جزیل
ز من ثنای جمیلست بس درین دنیی
که خود بعقبی یابی بسی ثواب جمیل
همیشه تا که بود اندرین سرای فنا
یکی ز بخت عزیز و یکی ز چرخ ذلیل
بباغ لهو رخ ناصح تو باد چو گل
ز زخم دست بر حاسد تو باد چو نیل
همیشه پشت تو و گردن تو باد قوی
که پشت شرک شکستی و گردن تعطیل
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۰ - در حق شهاب الدین صابر بن اسمعیل ترمذی
شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر
فضایل هست ذاتت را بفرمان
خرد با جان تو جستست وصلت
هنر با طبع تو بستست پیمان
شعار تست عز اهل دانش
دثار تست حرز اهل ایمان
ترا در نظم لعبت های آذر
ترا در نثر حکت های لقمان
تن مطروح را جاه تو قوت
دل مجروح را لطف تو درمان
سخن فرمان بر طبع تو چونانک
پری فرمان بر امر سلیمان
زهی !در فطرت تو علم حیدر
زهی ! در طینت تو شرم عثمان
شدم دور از تو و زین رأی باطل
پشیمانم ، پشیمانم ، پشیمان!
بدیدار تو دارم حرص و هستند
بهم در یک طویله حرص و حرمان
فرستادن بنزدیک تو اشعار
فرستادن بود زیره بکرمان
همیشه تا چو موسی نیست فرعون
همیشه تا چو هارون نیست هامان
همه اوقات تو بادا براحت
همه احوال تو بادا بسامان
نکو خواه تو در اقبال خرم
بداندیش تو در ادبار پژمان
یکی در قبضهٔ محنت گرفتار
یکی در روضهٔ نعمت خرامان
فضایل هست ذاتت را بفرمان
خرد با جان تو جستست وصلت
هنر با طبع تو بستست پیمان
شعار تست عز اهل دانش
دثار تست حرز اهل ایمان
ترا در نظم لعبت های آذر
ترا در نثر حکت های لقمان
تن مطروح را جاه تو قوت
دل مجروح را لطف تو درمان
سخن فرمان بر طبع تو چونانک
پری فرمان بر امر سلیمان
زهی !در فطرت تو علم حیدر
زهی ! در طینت تو شرم عثمان
شدم دور از تو و زین رأی باطل
پشیمانم ، پشیمانم ، پشیمان!
بدیدار تو دارم حرص و هستند
بهم در یک طویله حرص و حرمان
فرستادن بنزدیک تو اشعار
فرستادن بود زیره بکرمان
همیشه تا چو موسی نیست فرعون
همیشه تا چو هارون نیست هامان
همه اوقات تو بادا براحت
همه احوال تو بادا بسامان
نکو خواه تو در اقبال خرم
بداندیش تو در ادبار پژمان
یکی در قبضهٔ محنت گرفتار
یکی در روضهٔ نعمت خرامان
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۱ - در حق شمس الدین
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۲ - در مدح تاج الدوله
ای گشته کار خلق مفوض برای تو
اقبال آفریده شده از برای تو
ماوی گه اکابر عالم بکوی تو
منزلگه افاضل گیتی سرای تو
بهرامشاه را اکرا بود مرد حرب(!)
صد بار هست چون اکرا کند رأی تو(!)
لیکن بشرق و غرب نباشد ترا رضا
مانند تاج دولت ... همه ورای تو (!)
ما بر خدای تو ........ چو منی
تا خوشی همی کند دل مدحت سرای تو
اقبال آفریده شده از برای تو
ماوی گه اکابر عالم بکوی تو
منزلگه افاضل گیتی سرای تو
بهرامشاه را اکرا بود مرد حرب(!)
صد بار هست چون اکرا کند رأی تو(!)
لیکن بشرق و غرب نباشد ترا رضا
مانند تاج دولت ... همه ورای تو (!)
ما بر خدای تو ........ چو منی
تا خوشی همی کند دل مدحت سرای تو
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معنی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
این خدمتیست مختصر ، آنرا بپیش ازین
شد خدمتی نبشته با طناب سوی تو
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معنی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
این خدمتیست مختصر ، آنرا بپیش ازین
شد خدمتی نبشته با طناب سوی تو
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۴ - در تهنیت وزارت
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۸ - د رحق شمس الدین
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷۹ - در مدیحه
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۸۲ - در حق جمال الدوله حری
جمال دولت حری ، بافضل
شد اندر خاتم حری نگینه
بپیش رأی او خورشید تابان
بود چون پیش یاقوت آبگینه
فلک با نیک خواه او بمهرست
چنان با بدسگال او بکینه
بجاه او مکرم گشت خوارزم
چنان کز جاه پیغمبر مدینه
یکی پر در سفینه عاریت داد
مرا آن در معالی بی قرینه
بیک نظرت درون ، از بس فواید
مرا مانند دریا گشت سینه
سفینه گر ز بهر دفع غرقست
غریق منتم کرد این سفینه
شد اندر خاتم حری نگینه
بپیش رأی او خورشید تابان
بود چون پیش یاقوت آبگینه
فلک با نیک خواه او بمهرست
چنان با بدسگال او بکینه
بجاه او مکرم گشت خوارزم
چنان کز جاه پیغمبر مدینه
یکی پر در سفینه عاریت داد
مرا آن در معالی بی قرینه
بیک نظرت درون ، از بس فواید
مرا مانند دریا گشت سینه
سفینه گر ز بهر دفع غرقست
غریق منتم کرد این سفینه
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۸۹ - در حق امیر مسعود
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۹۰ - در حق فرید الدین
بر بدایع نظم تو ، ای فریدالدین
طویله های گهر را نماند مقداری
نه باغ طبع ترا هست جز ادب شجری
نه شاخ لفظ ترا هست جز هنر باری
بگرد تو نرسند اهل نظم و نثر امروز
و گر چه جهد و تکلیف کنند بسیاری
بشعر یار خودم خوانده ای و لیک بفضل
ترا ندانم اندر همه جهان یاری
چو من بفضل تو اقرار دارم از سر صدق
ز کس نیابی در مشرق و غرب انکاری
ترا فلک بمقام شرف رسانیدست
فلک نکرده ازین علاقه تر کاری
ببارگاه خداوند مشرق و مغرب
متاع فضل ترا خاست روز بازاری
گران بها گهری و کجا تواند بود ؟
چنین گدا را الا چنان خریداری
جهان تو داری ، طوبی لک ، ای فرید الدین
بزیر عدل چنان جهانداری
طویله های گهر را نماند مقداری
نه باغ طبع ترا هست جز ادب شجری
نه شاخ لفظ ترا هست جز هنر باری
بگرد تو نرسند اهل نظم و نثر امروز
و گر چه جهد و تکلیف کنند بسیاری
بشعر یار خودم خوانده ای و لیک بفضل
ترا ندانم اندر همه جهان یاری
چو من بفضل تو اقرار دارم از سر صدق
ز کس نیابی در مشرق و غرب انکاری
ترا فلک بمقام شرف رسانیدست
فلک نکرده ازین علاقه تر کاری
ببارگاه خداوند مشرق و مغرب
متاع فضل ترا خاست روز بازاری
گران بها گهری و کجا تواند بود ؟
چنین گدا را الا چنان خریداری
جهان تو داری ، طوبی لک ، ای فرید الدین
بزیر عدل چنان جهانداری
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۹۷ - در حق تاج الدین
تاج دین ، در بسیط عالم نیست
بی ثنای تو هیچ دانایی
نه چو قدر تو هست گردونی
نه چو جود تو هست دریایی
اختران سپهر کی بینند
همچو رأی تو کار فرمایی؟
پست باشد بپیش همه تو
هر کجا چرخ راست بالایی
نیست با دانش و شجاعت تو
هیچ پیری و هیچ برنایی
گر فرستی بنزد این خادم
که چنو نیست نظم آرایی
باده ای از شراب خانهٔ خاص
خوشگواری ، نشاط افزایی
مدحتی گویدت ، که هر بینش
باشد آراسته چو دیبایی
چیست به زان ثنا ؟ که خوانندش
فضلای جهان بهر جایی
بی ثنای تو هیچ دانایی
نه چو قدر تو هست گردونی
نه چو جود تو هست دریایی
اختران سپهر کی بینند
همچو رأی تو کار فرمایی؟
پست باشد بپیش همه تو
هر کجا چرخ راست بالایی
نیست با دانش و شجاعت تو
هیچ پیری و هیچ برنایی
گر فرستی بنزد این خادم
که چنو نیست نظم آرایی
باده ای از شراب خانهٔ خاص
خوشگواری ، نشاط افزایی
مدحتی گویدت ، که هر بینش
باشد آراسته چو دیبایی
چیست به زان ثنا ؟ که خوانندش
فضلای جهان بهر جایی
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۹۸ - در حق ملک اتسز
رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۱ - در مدح ملک اتسز
رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۹ - در مدح کمال الدین
رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۱۶ - در مدح ملک اتسز
رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۱۸ - در مدح ملک اتسز