عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۳
رو مرغ نشاط را بپرواز گذار
غمهای جهان با من غم ساز گذار
تو شاد نشین و عمر در ناز گذار
غم را بن و مرا بغم باز گذار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۶
این پیش نیاز کرده از زر دیوار
خورشید حیات دشمنت بسر دیوار
از جود توام امید چیزیست که آن
چون روی حسود روی تو بود در دیوار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۰
رفتم بوداع جان بدروازۀ صبر
زان سوی عدم شنیدم آوازۀ صبر
تا چند مرا حواله بر صبر کنی؟
پیداست که چند باشد اندازۀ صبر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۸
ای دل ز حدیث چون نمی بارد زر
کم کن ز سخن که کار زر دارد زر
گر خود همه تن زبان شوی چون سوسن
چون نرگست از دیده برون آرد زر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۸
گویی که درین تیره شب پهناور
گم کرد دلیل صبح راه خاور
گر این شب کور دل نمی داند راه
ای صبح تو روشناییی پیش اور
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۹
ای بحر کف تو چون امل پنهاور
لطف تو میان آب و آتش داور
روزی که کفت داروی حرمان بخشد
از حال من شکسته دل یادآور
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۱
ای دل که ترا گفت این دم میخور
کانگه که نباشی غم عالم میخور؟
نابودن خود بدیدۀ عقل ببین
آنگه اگرت کری کند غم میخور
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۰
کردیم دگر شیوۀ رندی آغاز
تکبیر زدیم چار بر پنج نماز
هر کجا که پیاله ییست ما را بینی
گردن چو صراحی سوی او کرده دراز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۱
من تختة نام و ننگ بستردم باز
در راه طرب پای بیفشردم باز
آن سرکه بسالوس برآوردم دی
امروز بجام می فرو بردم باز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۳
چون می شنوم برطمع خودپیروز
زین پس منم ودلی قناعت اندوز
دانم که شکم خاره تر از چرخ نیم
و او نیز بقرصی بسرآرد هر روز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۵
خواهی بریار سیم بر، زر برکش
چون شمع بسوی یارزر بر سرکش
خامش بنشین زبان بکام اندر کش
بر دل نه سنگ و چون ترازو زرکش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۲
ای دل بنشین طریق کاری اندیش
ضایع مکن این عمر گرامی زین بیش
هرگز نزید بآرزوی دل خویش
آنرا که اجل ز پس بود عمر ز پیش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۵
گل کرد ز باده لعل پیراهن خویش
بی باده و گل مدار پیرامن خویش
پیرانه سرا روند به بین کو یک دم
می نگسلد از دامن گل دامن خویش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۶
ای لعل تورا نهاده جان سر برخط
روی تو کشیده بر سر ساغر خط
دیدم چو تو باده کردی اندر ساغر
کز دست تو باده چون همی شد در خط
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۸
دل پیشکشت جان و تن آورد چو شمع
آب از لب تو بر دهن آورد چو شمع
هم سوی تو عذر روشن آورد چو شمع
هم پیش تو تیغ و کفن آورد چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۰
با دشمن و دوست انس گیریم چو شمع
مقش همه کس فرا پذیریم چو شمع
عشّاق قلندریم و شرطست که ما
آن دم که نسوزیم بمیریم چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۴
یارب که چگونه خفت دوش اندر خاک
وان سیمین وی چگونه بپذیرد خاک (؟)
.....خدایا گنهش
چون رفت بیک بارگهی اندر خاک (؟)
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۷
در شوق تو از شرح و بیان من و کلک
یکباره سپید شد زبان من و کلک
با این همه زانکه گه گهی خاموشست
تیغست همه ساله میان من و کلک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۸
دی گفت ز زیر لب خندانک
امشب بر ما نمی خزی پنهانک؟
سبحان الله که چون فرو می بارد
چندین همه لطف از دهنی چندانک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۲
دارم ز حیات غصّه ها بیش از مرگ
پیوسته کنم شاد دل خویش از مرگ
گویی که بکام دل ببینم خود را
گر خود همه یک روز بود پیش از مرگ