عبارات مورد جستجو در ۳۹۹ گوهر پیدا شد:
جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۸
ابوالحسن فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
ابوالحسن فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۲
آن رهروان که رو به در دل نهاده اند
بی رنج راه رخت به منزل نهاده اند
تا می توان شکست دل دوستان مخواه
کاین خانه را به کعبه مقابل نهاده اند
بسم الله ای مسیح که چندین تن عزیز
در شاهراه میکده بسمل نهاده اند
درمانده ی صلاح و فسادیم الحذر
زین رسم ها که مردم عاقل نهاده اند
کمتر طریق دردکشی ترک سر بود
این رسم را به شیوه ی مشکل نهاده اند
از گوشه های میکده جویم صفای وقت
کانجا هزار آینه در گل نهاده اند
غمگین مشو فغانی اگر باده ات نماند
صد جای بیش بهر تو محفل نهاده اند
بی رنج راه رخت به منزل نهاده اند
تا می توان شکست دل دوستان مخواه
کاین خانه را به کعبه مقابل نهاده اند
بسم الله ای مسیح که چندین تن عزیز
در شاهراه میکده بسمل نهاده اند
درمانده ی صلاح و فسادیم الحذر
زین رسم ها که مردم عاقل نهاده اند
کمتر طریق دردکشی ترک سر بود
این رسم را به شیوه ی مشکل نهاده اند
از گوشه های میکده جویم صفای وقت
کانجا هزار آینه در گل نهاده اند
غمگین مشو فغانی اگر باده ات نماند
صد جای بیش بهر تو محفل نهاده اند
بابافغانی : مقطعات
شمارهٔ ۳ - حال من و عدو مثل آتشست و نی
بابافغانی : مفردات
شمارهٔ ۲۵
بابافغانی : مفردات
شمارهٔ ۳۳
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۰ - الاسرار
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۴
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۵۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۵
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۶
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۸۴
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد
ندامت از ستم و توبه از جفا بخشد
تو را ز حُسن و ملاحت هر آنچه باید هست
ولی طریقهٔ مهر و وفا خدا بخشد
کرامتی به از این نیست زاهدا که کریم
مرا نیاز و تو را توبه از ریا بخشد
ز جور و کین تو باشد که ای رقیب مرا
خدای صبر دهد یا تو را حیا بخشد
امید و بیم خیالی از این دو بیرون نیست
که عشق او کُشدش از فراق یا بخشد
ندامت از ستم و توبه از جفا بخشد
تو را ز حُسن و ملاحت هر آنچه باید هست
ولی طریقهٔ مهر و وفا خدا بخشد
کرامتی به از این نیست زاهدا که کریم
مرا نیاز و تو را توبه از ریا بخشد
ز جور و کین تو باشد که ای رقیب مرا
خدای صبر دهد یا تو را حیا بخشد
امید و بیم خیالی از این دو بیرون نیست
که عشق او کُشدش از فراق یا بخشد
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۷
با نسیم صبح شمع خلوت من سرکش است
خار و خاشاک مرا گر سوخت آتش، آتش است
از غبار کینه یک آیینه ی دل صاف نیست
در میان دوستان ما همین می بی غش است
آن خط مشکین نه تنها شد بلای جان ما
از همه کس می برد دل، طرفه موری دلکش است
با دل ما صحبت تیغ تو تا چون رو دهد
اختیاری نیست کس را، کار آب و آتش است
حسن را در دل اثر دارد کلام من سلیم
عشق را هر مطلع من، تیر روی ترکش است
خار و خاشاک مرا گر سوخت آتش، آتش است
از غبار کینه یک آیینه ی دل صاف نیست
در میان دوستان ما همین می بی غش است
آن خط مشکین نه تنها شد بلای جان ما
از همه کس می برد دل، طرفه موری دلکش است
با دل ما صحبت تیغ تو تا چون رو دهد
اختیاری نیست کس را، کار آب و آتش است
حسن را در دل اثر دارد کلام من سلیم
عشق را هر مطلع من، تیر روی ترکش است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۳
به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج