عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۵
(سپندی شد عقیق صبر در زیر زبان ما را
به داغ تشنگی تا چند سوزی زان لبان ما را؟)
(کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند
نه از رحم است اگر بر پای دارد آسمان ما را)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۷
فروغ عارضت پروانه سازد شمع بالین را
پر پرواز گردد چشم شوخت خواب سنگین را
ز تاراج هوسناکان بود ایمن گلستانت
که شرمت پای خواب آلود سازد دست گلچین را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۸
به خودسازی بدل کن ای سیه دل خانه سازی را
که جز گرد کدورت نیست حاصل خاکبازی را
هدف از تیر باران سینه پر رخنه ای دارد
خطر بسیار باشد در کمین گردن فرازی را
مرا با حسن روزافزون او عیشی است بی پایان
که در هر دیدنی می گیرم از سر عشقبازی را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۹
ز هجران که دارد لاله داغی دلسیاهی را؟
غزال دشت از چشم که دارد خوش نگاهی را؟
مکن در عشق منع دیده بیدار ما ناصح
به خواب از دست نتوان داد ذوق پادشاهی را
ز شوق خال مشکینش به گرد کعبه می گردم
که ره گم کرده خضری می شمارد هر سیاهی را
اگر فردای محشر عفو میر عدل خواهد شد
که ثابت می کند بر خود گناه بی گناهی را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲
جان من رفتن ازین سینه بی کینه چرا؟
روی گردان شدن از صحبت آیینه چرا؟
میفروشان به خدا عالم درویشی هاست
نگرفتن به گرو خرقه پشمینه چرا؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۶
رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما
پنجه در پنجه الماس کند تیشه ما
باده روح در او نشأه ماتم بخشد
مگر از سنگ مزارست گل شیشه ما
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۷
صیقلی می شود از زخم زبان سینه ما
دم شمشیر بود صیقل آیینه ما
بی قدح راه به غیب دهن خود نبریم
عالم آب بود خلوت آیینه ما
هر که ناخن به جگرکاوی ما تیز کند
ماه عیدست به چشم دل بی کینه ما
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۹
زهی رخ تو نموداری از بهشت خدا
نهال قد تو برهان عالم بالا
گرفته راهی عشق از ملال خاطر ماست
حباب در گره افکنده کار این دریا
خوشا کسی که ازین تنگنای بی حاصل
به خاک برد دلی همچو سینه صحرا
سیاه روز چو فانوس بی چراغ بود
درون پرده چشمی که نیست نور حیا
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۰
(مده ز دست درین فصل جام صهبا را
که موج لاله به می شست روی صحرا را)
(جنون ما به نسیم بهانه ای بندست
بس است آتش گل دیگجوش سودا را)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۱
اسیر ساخت به یک خنده نهان ما را
گشاده رویی گل کرد باغبان ما را
وصال او به نسیم ملامت ارزان است
تفاوتی نکند حرف باغبان ما را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۲
در زیر بار مهره گل نیست دست ما
ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم
خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۳
غافل مشو ز رتبه شوق بلند ما
از ساق عرش (حلقه) رباید کمند ما
بی طاقتان شوق، هلاک بهانه اند
از ماهتاب سوخته گردد سپند ما
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۵
تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟
پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟
ای محتسب به توبه قسم می دهم ترا
کاین موسم بهار مخور بر دماغ ما
(حسرت به نور ذره و عمر شرر کشد
یارب کسی مباد به روز چراغ ما)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۶
(مردانه ازین خرقه سالوس برون آ
زن نیستی، از پرده ناموس برون آ)
(پر در پر هم بافته پروانه و بلبل
ای شمع گل اندام ز فانوس برون آ)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۷
از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟
از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟
بربند به نرمی دهن هرزه درایان
از پنبه توان کرد زبان بند جرس را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰
چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟
خار مانع نشود قافله ریگ روان را
نکنند اهل دل از کجروی چرخ شکایت
کجی تیر بود باعث آرام نشان را
نغمه در زاهد پوسیده سرایت ننماید
این نسیمی است که از جای کند سرو جوان را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵
(ای لعل تو جان بخش ترا ز عیسی مشرب
چشم تو فریبنده تر از لولی مشرب)
(در خار و گل دهر به یک چشم نظر کن
سرچشمه خورشید شو از معنی مشرب)
(چون ابر شب جمعه گران است به خاطر
از خشک مزاجان ریا دعوی مشرب)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۶
(حاجت از خاک مراد در میخانه طلب
دم همت ز لب خامش پیمانه طلب)
(مشرق گوهر جودست کف ابر بهار
هر چه خواهد دلت از گریه مستانه طلب)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۹
شیوه ما گرد جانان بی خبر گردیدن است
گرد دل گردیدن ما گرد سر گردیدن است
در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش دربدر گردیدن است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۰
خاکساری مشرب و افتادگی دین من است
بالش خارای من از خواب سنگین من است