هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و انتظار معشوق می‌نالد و احساس سوختن در آتش هجران را توصیف می‌کند. او با تصاویری مانند شمع و پروانه، بی‌قراری و بی‌اختیاری خود را بیان می‌کند و از معشوق می‌خواهد که بر او رحم کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۶۱

نیامدی و من از انتظار می سوزم
در آرزویِ وصال تو زار می سوزم

بر آبِ دیده ی من رحم کن اگر یاری
که من بر آتشِ هجرانِ یار می سوزم

ز بی قراریِ من بر قرار بی خبری
ولی من از غم تو برقرار می سوزم

بسوختم ز فراقِ تو و ندانستم
که از برایِ که بهرِ چه کار می سوزم

ز سوختن خبری نیست همچو شمع مرا
چه اختیار که بی اختیار می سوزم

عجب تر این که به هر انجمن ز غایتِ شوق
ز شمع دورم و پروانه‌وار می سوزم

ز چشمِ مستِ تو محروم عینِ مخمورست
اگر چه مستِ تو ام در خمار می سوزم

تو گُل‌عذاری و من بلبل و تو فارغ از آن
که من بر آتشِ هجران چو خار می سوزم

قسم به آتشِ یاقوتِ آبدارِ لبت
که با دو دیده ی یاقوت‌بار می سوزم

در انتظار نزاریِ زار می گوید
نیامدی و من از انتظار می سوزم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.