هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و مسکرات (مستی) سخن می‌گوید. شاعر از یاد لب معشوق در حالت مستی و وجد می‌گوید و خیال معشوق را به‌عنوان بت خود توصیف می‌کند. او از عشق به‌عنوان نیرویی که می‌تواند حجاب‌ها را بردارد و او را از مشکلات نجات دهد، یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به این اشاره می‌کند که خود معشوق نیز حجاب خود است و این تناقض را با مثال قطره و دریا بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عمیق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۰۲

چو بر یادِ لبش در مسکراتم
خضر بر چشمۀ آبِ حیاتم

اگر در مسکراتم وجد باشد
وگر در وجد باشد مسکراتم

به وجهی بت پرستم زان که دایم
خیالِ او بود عزّی ولاتم

همین تا دم زنم خیلِ خیالش
فرو گیرند حالی شش جهاتم

هم از مبدایِ فطرت باز دادند
به حسنِ اهتمامِ عشق ذاتم

مگر هم عشق بردارد حجابم
که محجوب است عقلِ بی ثباتم

فرود آرد به منزل گاهِ دردم
بیندازد ز گردن سیّئاتم

وگرنه در میان بیم و امّید
که بیرون آورد زین مشکلاتم

تویی هم خود حجابِ خود نزاری
به دعوی قطره چون گوید فراتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.