هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر غنایی است که از زیبایی‌های بهار و طبیعت سخن می‌گوید، اما در عین حال با مضامینی مانند غم، فراق و ناامیدی آمیخته شده است. شاعر از باد صبا، سبزه، گل و باغ یاد می‌کند و مخاطب را به نوشیدن باده و لذت بردن از طبیعت دعوت می‌کند، اما در ادامه به غم‌های شخصی و جهان‌شمول اشاره می‌کند و از درد فراق می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین پیچیده‌ای مانند غم، فراق و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به نوشیدن شراب دارد که برای رده‌های سنی پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۷۳۳

بوی بهار می دهد باد صبا ز هر طرف
سبزه دمید عیش کن ساغر می منه ز کف

موسم تاب خانه رفت از پی گل به باغ رو
بر لب جویبار بر شیشه ی می ز طاق و رف

پیش که سر نهی به گل باده بخور به پای گل
گر ز جهود بایدت کرد یکی به ده سلف

دامن دوستان مده گر برود سرت ز دست
بخت مران چو من ز در عمر مکن چو من تلف

تا نخوری به جای مل خون جگر به وقت گل
سینه مکن چنان که من تیر فراق را هدف

من به کدام دلخوشی می خورم و طرب کنم
کز پس و پیش خاطرم لشگر غم کشیده صف

هست غم جهان مگر وقف دل خراب من
مادر روز و شب نزاد از پی غم چو من خلف

الحذر از دم صبا زان که درو زد آتشی
آه نزاری نزار از نفس سموم تف
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.