هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر از بی‌قراری خود در فراق یار می‌گوید و آرزو می‌کند که وجودش فدای معشوق شود. او از جمال معشوق چنان متأثر است که گویی جانش از فرط شتاب به سوی او از قالب بیرون می‌زند. همچنین، شاعر به گذرا بودن زیبایی‌های دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۷۲

ما را نه ممکن است که از تو به سر شود
گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود

آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو
صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود

گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست
از دودِ آهِ من که به بالایِ سر شود

نامِ تو بر زبانِ قلم می دهم برون
بگذار تا سرم به سرِ خامه در شود

هر جان که دل به ابرویِ هم چون کمان دهد
باید که پیشِ تیرِ ملامت سپر شود

کو همّتی که بر شکند از وجودِ خویش
تا قصّۀ مطوّلِ ما مختصر شود

می بایدم که محو شوم در کمالِ دوست
زان پیش تر که مدّعیان را خبر شود

جانم در آرزویِ جمالت ز بس شتاب
هر دم گمان برم که ز قالب به در شود

تا پس نه دیر زود در اطرافِ کاینات
حسنِ تو هم چو نامِ نزاری سمر شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.