هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و هجران را بیان می‌کند. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های عشق نافرجام شکایت دارد و از بی‌فایده بودن صبر و انتظار می‌گوید. او به معشوق التماس می‌کند که در این لحظه‌ی حساس رحم کند، اما در نهایت احساس می‌کند که حتی رحمت معشوق هم دیر رسیده و سودی ندارد. شاعر از سوختن در آتش هجران می‌گوید و اینکه حتی اشک‌هایش هم دیگر فایده‌ای ندارند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ای مانند درد هجران، ناامیدی و التماس برای رحمت است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'سوختن در آتش هجران' و 'گریه‌های بی‌فایده' نیاز به بلوغ عاطفی دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۵۷۱

چون نه با مایی اگرچه خاص ما رایی چه سود
خاص ما را باش اگر نه زان که با مایی چه سود

سال ها کردم شکیبایی و هم سودی نداشت
گر نخواهی رحمتی کردن شکیبایی چه سود

گفته بودی روی بنمایم دمی امّا چرا
بعد از آن کز جان برآیم روی بنمایی چه سود

رحم کن بر جانِ من جانا که وقتِ رحمت است
چون ز رحمت در گذشتم رحم فرمایی چه سود

آبِ رویم در وفایِ خاکِ کویت باد شد
پس مرا بر خاکِ کویَت بادپیمایی چه سود

گفتم آخر هم به دانایی سری بیرون برم
چون غلط پنداشتم با عشق دانایی چه سود

چون شدی در آتشِ هجران نزاری سوخته
گر به جایِ آب خون از دیده بگشایی چه سود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.