هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی سخن می‌گوید و از نابرابری در تقسیم شراب و شادی شکایت می‌کند. او از عشق و رنج‌های آن می‌گوید و از خداوند می‌خواهد که راه نجات را نشان دهد. همچنین، شاعر به ستایش شمس‌الدین تبریزی می‌پردازد و از او طلب هدایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴۷

یا من عَجَب فُتادم، یا تو عَجَب فُتادی
چندین قَدَح بِخوردی، جامی به من ندادی

تو از شرابْ مَستی، من هم زِ بویْ مَستَم
بونیزنیست اندک، در بَزمِ کیْقُبادی

بسیار عاشقان را، کُشتی تو بی‌گُناهی
در رنج و غَم نکُشتی، کُشتی زِ ذوق و شادی

ای تو گُشادِ عالَم، ای تو مُرادِ آدم
خانه چرا گرفتی در کویِ بی‌مُرادی؟

زیرا چراغِ روشن، در ظُلْمَتِ شب آید
دَرمان به دَرد آید، این است اوسْتادی

بَستی زبان و گوشم، تا جُز غَمَت نَنوشَم
نی نُکتهٔ عَمیدی، نی گفتهٔ عِمادی

تبریز شَمسِ دین را، خِدمَت رَسان زِ مَستان
سَجده کُن و بِگویَش اَوْحَشْتَ یا فُؤادی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.