هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از گل‌ها و طبیعت به عنوان نمادهایی برای توصیف عشق و جذبه‌های روحی خود استفاده می‌کند و در نهایت، عشق خود را به شمس‌الدین تبریزی، عارف بزرگ، ابراز می‌دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۲۴۲

تا که دَرآمَد به باغ، چهرهٔ گُلْنارِ تو
اَه که چه سوز اَفکَند در دل گُل، نارِ تو

دودِ دلِ لاله‌ها، زاتشِ جانْ رنگِ تو
پُشتِ بنفشه بِخَم، از کَشِشِ بارِ تو

غُنچهٔ گُلْزارِ جان، رویِ تو را یاد کرد
چَشمْ چه خوش بَرگُشاد بر هَوَسِ خارِ تو

سوسن تیغی کَشید، خونِ سَمَن را بِریخت
تیغ به سوسن کِه داد؟ نَرگسِ خونْ خوارِ تو

بر مَثَلِ زاهِدان، جُمله چَمَن خُشک بود
مَستَک و سَرسَبز شُد از لبِ خَمّارِ تو

از سَرِ مَستیِّ عشق، گفتم یارِ مَنی
وَرْنه جُز اَحْوَل کِه دید در دو جهانْ یارِ تو؟

بر دلِ من خَطِّ توست، مُهرِ اَلَست و بلی
مُنْکِرِ آن خَط مَشو، نَکْ خَط و اِقْرارِ تو

گوشْت کجا مانْد و پوست در تَنِ آن کَس که او
رفت نَمَک سودوارْ سویِ نَمَکْسارِ تو

دامَنِ تو دل گرفت، دامَنِ دلْ تَن گرفت
های ازین کَش مَکَش،‌های ازین کارِ تو

خُسروِ جان شَمسِ دین مَفْخَرِ تبریزیان
در دلِ تَنْ عشقِ دل، در دلِ دِلْ دارِ تو
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.