هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از ساقی میخواهد که بدون درخواست، شراب گرانبها بیاورد. شاعر بیان میکند که نیازی به گفتن نیست، زیرا ساقی صدای قلب او را میشنود. او از لطف و کرم بیحد ساقی سخن میگوید و او را به ماه و شمع تشبیه میکند که نور و روشنایی میبخشد. شاعر همچنین از نقش ساقی در بزم و رزم سخن میگوید و او را دلیل راهنمای گمگشتگان و نجاتدهنده محبوسان میداند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عرفانی و تشبیههای پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نماد شراب و مستی نیاز به درک عمیقتری از ادبیات عرفانی دارد که معمولاً با افزایش سن و تجربه حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۱۰۵
ساقیِ من خیزد بیگفتِ من
آرَد آن بادهٔ وافِر ثَمَن
حاجَت نَبُوَد که بگویم بیار
بِشْنود آوازِ دِلَم بیدَهَن
هست تَقاضاگَرِ او لُطفِ او
وان کَرَمِ بیحَد و خُلْقِ حَسَن
ماه بَرآیَد، تو مَگویَش بَرآ
بر تو زَنَد نور، مَگویَش بِزن
ای به گَهِ بَزمْ بِهین عیش و نوش
وِیْ به گَهِ رَزمْ مِهین صَف شِکَن
از پِیِ هر گُمرَهْ نیکو دلیل
وَزْپِیِ مَحْبوسِ چَهْ، ای خوش رَسَن
عالَمْ هَمچون شب و تو هَمچو ماه
تو مَثَلِ شمعی و جانها لَگَن
جانْ مَثَلِ ذَرّه بود بیقَرار
با تو شود ساکِن، نِعْمَ السَّکَن
آرَد آن بادهٔ وافِر ثَمَن
حاجَت نَبُوَد که بگویم بیار
بِشْنود آوازِ دِلَم بیدَهَن
هست تَقاضاگَرِ او لُطفِ او
وان کَرَمِ بیحَد و خُلْقِ حَسَن
ماه بَرآیَد، تو مَگویَش بَرآ
بر تو زَنَد نور، مَگویَش بِزن
ای به گَهِ بَزمْ بِهین عیش و نوش
وِیْ به گَهِ رَزمْ مِهین صَف شِکَن
از پِیِ هر گُمرَهْ نیکو دلیل
وَزْپِیِ مَحْبوسِ چَهْ، ای خوش رَسَن
عالَمْ هَمچون شب و تو هَمچو ماه
تو مَثَلِ شمعی و جانها لَگَن
جانْ مَثَلِ ذَرّه بود بیقَرار
با تو شود ساکِن، نِعْمَ السَّکَن
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.