هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از زبان شاعری خطاب به معشوق یا یار خود سروده شده است. شاعر از معشوق می‌خواهد که از خواب برخیزد و به یاری او بشتابد. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق، بیداری روحانی، و نیاز به نجات و رهایی از رنج‌ها مطرح شده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۹۰

ای خُفته به یادِ یار بَرخیز
می‌آید یارِ غار بَرخیز

زِنْهاردِهِ خَلایِق آمد
بَرخیز تو زینهار بَرخیز

جانْ بَخشِ هزار عیسی آمد
ای مُرده به مرگِ یار بَرخیز

ای ساقیِ خوبِ بَنده پَروَر
از بَهرِ دو سه خُمار بَرخیز

وِیْ دارویِ صد هزار خَسته
نَکْ خَسته‌ بی‌قَرار بَرخیز

ای لُطفِ تو دستگیرِ رَنْجور
پایَم بِخَلید خار بَرخیز

ای حُسنِ تو دامِ جانِ پاکان
دَرمانْد یکی شکار بَرخیز

خون شُد دل و خون به جوش آمد
این جُمله رَوا مَدار بَرخیز

مَعْذورَم دار اگر بِگُفتم
در حالَتِ اِضْطِرار بَرخیز

ای نَرگسِ مَستِ مَستِ خُفته
وِیْ دِلْبَرِ خوش عِذار بَرخیز

زان چیز که بَنده داند و تو
پُر کُن قَدَح و بیار بَرخیز

زان پیش که دلْ شِکَسته گردد
ای دوست شِکَسْته وار بَرخیز
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.