هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او احساس می‌کند بدون معشوق نمی‌تواند زندگی کند و همیشه در حسرت دیدار اوست. شاعر خود را بندهٔ معشوق می‌داند و از رنج هجران و عشق نافرجام شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج هجران و عشق نافرجام ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۹۱

در خود نمی‌بینم که من بی او توانم ساختن
یادل توانم یک زمان از کار او پرداختن

من کوی او را بنده‌ام کورا میسر میشود
بر خاک غلطیدن سری در پای او انداختن

چون شمع هجران دیده‌ای باید که تا او را رسد
با خنده گریان زیستن یا سوختن یا ساختن

هرگز نباید خواب خوش در چشم من تا ناگهان
خیل خیالش صف زنان نارد برویش تاختن

در حسرتم تا یکزمان باشدکه روزی گرددم
کز دور چندان بینمش کورا توان بشناختن

هر دم عبید از خوی او باید شکایت کم کنم
عادت ندارد یار ما بیچارگان بنواختن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.