هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق و هجران معشوق خود می‌نالد و بیان می‌کند که دیگر طاقت دوری از یار را ندارد. او به دنبال چاره‌ای می‌گردد، اما جز سفر و روی آوردن به کعبهٔ جان، راه دیگری نمی‌یابد. شاعر از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و اظهار می‌کند که دیگر توان تحمل نادیدن یاران را ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷

بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست
بیش از این قوت سرپنجهٔ هجرانم نیست

کرده‌ام عزم سفر بو که میسر گردد
میکنم فکر و جز این چاره و درمانم نیست

روی در کعبهٔ جان کرده به سر می‌پویم
غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست

سیل گو راه در او بند به خوناب سرشک
غرق طوفان شده اندیشهٔ بارانم نیست

سر اگر میرود از دست بهل تا برود
سر سودای سر بی سر و سامانم نیست

حسرت دیدن یاران جگرم سوخت عبید
بیش از این طاقت نادیدن یارانم نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.