هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از دل‌بستگی به معشوق، بی‌خویشتنی در عشق، بی‌اعتباری عقل نزد عاشقان، و بی‌اختیاری در راه عشق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری و سرگشتگی خود در عشق می‌نالد و بر این باور است که در دنیا هیچ کناری جز غم عشق وجود ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۶

دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست
به پیش اهل نظر هیچش اعتباری نیست

سری که نیست در او کارگاه سودائی
به کارخانهٔ عیشش سری و کاری نیست

ز عقل برشکن و ذوق بیخودی دریاب
که پیش زنده دلان عقل در شماری نیست

ملامت من مسکین مکن که در ره عشق
به دست عاشق بیچاره اختیاری نیست

دگر مگوی که هر بحر را کناری هست
از آنکه به جز غم عشق را کناری نیست

ز شوق زلف بتان بیقرار و سرگردان
منم که مثل من آشفته روزگاری نیست

اگر ز مستی و رندی عبید را عاریست
مرا از این دو صفت هیچ عیب و عاری نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.